کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرقة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طرقة
لغتنامه دهخدا
طرقة. [ طَ رَ ق َ ] (ع اِ) پی شتران . یقال : جائت الابل علی طرقة واحدة، و علی خِف واحد؛ ای علی اثر واحد. (منتهی الارب ). اثر الابل بعضها فی اثر بعض . (مهذب الاسماء). || پر برهم نشسته . (منتهی الارب ).
-
طرقة
لغتنامه دهخدا
طرقة. [ طَ رِ ق َ ] (ع ص ) مؤنث طَرِق . زن فال سنگک گیر. ج ، طرقات . رجوع به طرقات شود.
-
طرقة
لغتنامه دهخدا
طرقة. [ طَ ق َ ] (ع اِ) یک بار، هرچه باشد. یقال : اتیته الیوم طرقةً او طرقتین ؛ یعنی آمدم او را امروز یک بار یا دو بار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پیشه و صنعت : هذا طرقةالرجل ؛ یعنی این پیشه و صنعت اوست . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
طرقة
لغتنامه دهخدا
طرقة. [ طُ رَ ق َ ] (ع ص ) رجل طرقة؛ مرد به شب درآینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
طرقة
لغتنامه دهخدا
طرقة.[ طُ ق َ ] (ع اِمص ) تاریکی . || آزمندی . || گولی . || (ص ) گول . || (اِ) سنگریزه ٔ بر یکدیگر افتاده . || خوی . عادت . یقال : مازال هذا طرقتک ؛ ای دأبک . || راه . روش . || راه بسوی چیزی . || بر همدیگر نهاده . || خطوطهای کمان . ج ، طرق . || کار....
-
واژههای مشابه
-
طرقه
واژگان مترادف و متضاد
توکا، چکاوک، جل
-
طرقه
فرهنگ فارسی معین
(طَ رَ قِّ) (اِ.) = ترقه : نوعی بازیچه برای بچه ها حاوی مقداری باروت که با آتش زدن منفجر شده و صدای زیادی می دهد.
-
طرقه
لغتنامه دهخدا
طرقه . [ طُ ق َ ] (اِخ ) از توابع خراسان ، و دارای معدن زغال سنگ است . (جغرافی اقتصادی کیهان ص 40).
-
طرقه
لغتنامه دهخدا
طرقه . [طُ ق َ / ق ِ ] (اِ) مرغی است . نوعی مرغ است سیاه ، دوچند گنجشکی و سخن گوی . قسمی مرغ که پرهای آن به سیاهی گراید و مانند طوطی تقلید صوت شنوده کند. شارک . شارو. شار. شحرور. قره طاوق . توکا. چاله خوس . چاله خسب .
-
طرقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) torqe = چکاوک
-
طرقه بازی
لغتنامه دهخدا
طرقه بازی . [ طَ رَق ْ ق َ / ق ِ ] (حامص مرکب ) بازی کردن با طرقه یا ترقه که بازیچه ٔ کودکان است . رجوع به ترقه شود.
-
دو طُرقه
لهجه و گویش تهرانی
دورگه
-
واژههای همآوا
-
ترقط
لغتنامه دهخدا
ترقط. [ ت َ رَق ْ ق ُ ] (ع مص ) چکیدن بر جامه ٔ کسی خجکهای سیاه یا مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).