کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرف شام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طرف مثبت
لغتنامه دهخدا
طرف مثبت . [ طَ رَ ف ِ م ُ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در دعاوی حقوقی یا در مناظرات بر کسی اطلاق شود که مدعی است و میخواهد موضوع را به ثبوت رساند.
-
طرف مسائی
لغتنامه دهخدا
طرف مسائی . [ طَ رَ ف ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به عرض وراب شود. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
طرف منفی
لغتنامه دهخدا
طرف منفی .[ طَ رَ ف ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در مناظرات و دعاوی حقوقی بر کسی اطلاق شود که منکر موضوع است .
-
طرف یافتن
لغتنامه دهخدا
طرف یافتن . [ طَ ت َ ] (مص مرکب ) طرف بستن . موفق شدن . سود بردن : چند بار آن مخاذیل نیرو کردند در حمله ،اما هیچ طرفی نیافتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 39).
-
طرف الاغر
لغتنامه دهخدا
طرف الاغر. [ طَ فُل ْ اَ غ َرر ] (اِخ ) شهری است به اسپانیا. رجوع به ترافالگار و الحلل السندسیه ج 1 ص 58 و 331 شود.
-
طرف البرک
لغتنامه دهخدا
طرف البرک . [ طَ فُل ْ ب ُ ](اِخ ) موضعی است نزدیک کوه مطاع بر دوفرسنگی مکه .
-
طرف الظل
لغتنامه دهخدا
طرف الظل . [ طَ رَ فُظْ ظِل ل ] (ع اِ مرکب ) در تداول عارفان کنایه ازمفارقت هیولی از صورت است : و صارت الشمس فوق رؤوسنا اذ وصلنا الی طرف الظل ...؛ و آفتاب بالای سر ما شد؛ یعنی عمر به تنگی رسید، صورت مبدل شد «چون » به کنار سایه رسیدیم یعنی هیولا نیز ...
-
طرف العارض
لغتنامه دهخدا
طرف العارض . [ طَ فُل ْ رِ ] (اِخ ) موضعی است به بلاد بنی تمیم و در محلی واقع است که آن را قرنین نامند و در آنجا حد طرف العارض که جلو مهب باد شمال است پایان می یابد. (معجم البلدان ج 6 ص 93).
-
طرف العرف
لغتنامه دهخدا
طرف العرف . [ طَ فُل ْ ع ُ ] (اِخ ) کوهی است بلند در داخل دریا واقع در ضلع دوم اندلس و قریب چهل میل از دریا را فراگرفته و کنیسةالغراب معروف بر آن کوه واقع است . (الحلل السندسیه ج 1 ص 58).
-
طرف القیطال
لغتنامه دهخدا
طرف القیطال . [ طَ فُل ْ ] (اِخ ) از جزیره ٔ فیران تا طرف القیطال مسافت 12 میل است . (الحلل السندسیه ج 1 ص 112).
-
طرف الناظور
لغتنامه دهخدا
طرف الناظور. [ طَ فُن ْ نا ] (اِخ ) شهری است در اسپانیا. (الحلل السندسیه ج 1 ص 112).
-
طرف گیر
لغتنامه دهخدا
طرف گیر. [ طَ رَ ] (نف مرکب ) آنکه طرف کسی نگاه دارد. طرفدار. حامی . حمایت کن .
-
طرف گیری
لغتنامه دهخدا
طرف گیری . [ طَ رَ گی ] (حامص مرکب ) جانب داری . حمایت . طرفداری .
-
شش طرف
لغتنامه دهخدا
شش طرف . [ ش َ / ش ِ طَ / طَ رَ ] (اِ مرکب ) شش جهت که مشرق و مغرب و شمال و جنوب و فوق و تحت باشد. (ناظم الاطباء). به معنی شش جهت و شش سو است . (از آنندراج ) : بربست به نام خویش شش حرف گرد کمر زمانه شش طرف . نظامی .رجوع به شش جهت شود.
-
این طرف
لغتنامه دهخدا
این طرف . [ طَ رَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) این جانب . این سو. (فرهنگ فارسی معین ). این کنار. (ناظم الاطباء).