کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرف بستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طرف گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ رِ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - جانبداری کردن . 2 - گوشه گرفتن . 3 - سرحدداری کردن . 4 - سود بردن از چیزی .
-
صاحب طرف
لغتنامه دهخدا
صاحب طرف . [ ح ِ طَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مرزبان . سرحددار. کنارنگ : و مرزبان صاحب طرفان را خوانده اند... (مجمل التواریخ و القصص ). و هنگام حرکت جماعتی از صاحب طرفان که بر سبیل نوا موقوف بودند. (جهانگشای جوینی ).
-
طرف ثغلال
لغتنامه دهخدا
طرف ثغلال . [ طَ ف ُ ث ِ ] (اِخ ) جایگاهی است در اندلس . رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 69 شود.
-
طرف جلیقیة
لغتنامه دهخدا
طرف جلیقیة. [ طَ ف ُ ج ِل ْ لی قی ی َ ] (اِخ ) موضعی است در اندلس . رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 224 شود.
-
طرف شام
لغتنامه دهخدا
طرف شام . [ طَ رَ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، ق مرکب ) مرادف تنگ ِ شام . گیراگیر شام . تنگ غروب : پیران تلاش رزق فزون از جوان کنندحرص گدا شود طرف شام بیشتر.صائب (از آنندراج ).
-
طرف شدن
لغتنامه دهخدا
طرف شدن . [ طَ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مقابل و حریف شدن . (غیاث اللغات ). مقابل شدن : ماه انداخت سپر تا طرف روی تو شدکاست از غیرت و هم چشم به ابروی تو شد. طاهر غنی (از آنندراج ).پیش مژگان درازت که هدف خواهد شدچون تو بر طرف گر اُفتی که طرف خواهد شد.طاه...
-
طرف صباحی
لغتنامه دهخدا
طرف صباحی . [ طَ رَ ف ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به عرض وراب شود. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
طرف صبح
لغتنامه دهخدا
طرف صبح . [ طَ رَ ف ِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، ق مرکب ) مقابل طرف شام . صبح صادق . (آنندراج ).
-
طرف صحبت
لغتنامه دهخدا
طرف صحبت . [ طَ رَ ف ِ ص ُ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مصاحب و رفیق که با او اختلاط کنند. (آنندراج ).
-
طرف گردیدن
لغتنامه دهخدا
طرف گردیدن .[ طَ رَ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) طرف شدن : کار مردان نیست با نامرد گردیدن طرف ورنه دستم از گریبان فلک کوتاه نیست .صائب .
-
طرف گرفتن
لغتنامه دهخدا
طرف گرفتن . [ طَرَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از حمایت کردن باشد.(برهان ) (غیاث اللغات ). جانب داری کردن : وقت است که تابند رخ از جانب آتش گیرند خلایق طرف ابروی آن را. جمال الدین سلمان (از آنندراج ).نگرفته ز انصاف تو در معرکه ٔ لاف شادی طرف شادی و...
-
طرف مثبت
لغتنامه دهخدا
طرف مثبت . [ طَ رَ ف ِ م ُ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در دعاوی حقوقی یا در مناظرات بر کسی اطلاق شود که مدعی است و میخواهد موضوع را به ثبوت رساند.
-
طرف مسائی
لغتنامه دهخدا
طرف مسائی . [ طَ رَ ف ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به عرض وراب شود. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
طرف منفی
لغتنامه دهخدا
طرف منفی .[ طَ رَ ف ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در مناظرات و دعاوی حقوقی بر کسی اطلاق شود که منکر موضوع است .
-
طرف الاغر
لغتنامه دهخدا
طرف الاغر. [ طَ فُل ْ اَ غ َرر ] (اِخ ) شهری است به اسپانیا. رجوع به ترافالگار و الحلل السندسیه ج 1 ص 58 و 331 شود.