کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرفة العین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
unilateral hemianopia
نیمهکوری یکطرفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] نیمهکوری فقط در یک چشم
-
one-sided hypothesis, directional hypothesis, one-tailed hypothesis
فرض یکطرفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] فرض مقابلی که مقادیر یکسویهای از پارامتر مورد آزمون را در نظر میگیرد
-
one-sided test
آزمون یکطرفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] ← آزمون یکدُمی
-
ارتباط سهطرفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← خدمات ارتباط سهطرفه
-
one-way function
تابع یکطرفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] یک تابع ریاضی که محاسبۀ آن در یک جهت بسیار راحتتر از جهت عکس آن انجامپذیر باشد
-
three party supplementary service, three party
خدمات ارتباط سهطرفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که کاربر با استفاده از آن میتواند بهطور همزمان با دو مشترک ارتباط برقرار کند؛ این ارتباط بهصورت متناوب است متـ . ارتباط سهطرفه
-
uneven wear
رفتگی یکطرفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] نوعی رفتگی رویه که در یک سمت بیشتر باشد
-
single-skin drums, single-head drums
طبلهای یکطرفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دستهای از طبلها که یک سمت بدنۀ آنها پوست دارد
-
طرفه ٔ شش طاق
لغتنامه دهخدا
طرفه ٔ شش طاق . [ طُ ف َ / ف ِ ی ِ ش َ / ش ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از عالم دنیاست به اعتبار شش جهت . || اسباب دنیا را نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ).
-
احترام دو طرفه
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتِرامٌ مُتَبادِلٌ
-
واژههای همآوا
-
طرفةالعین
لغتنامه دهخدا
طرفةالعین . [ طَ ف َ تُل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب ) یک باربر هم زدن پلک چشم (و کسانی که بضم طاء خوانند محض غلط). (غیاث اللغات ) (آنندراج ). چشم بهم زدن به یک دم . به یک چشم زدن . به یک چشم زد. || (فرهنگستان ) چشم زخم . لحظه . چشم زد : و یک طرفةالعین هیچ طا...
-
طرفةالعین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: طَرفةالعَین] [مجاز] to(a)rfatol'eyn یک چشم به هم زدن؛ یک آن؛ یک لحظه.
-
جستوجو در متن
-
حجر اناخاطس
لغتنامه دهخدا
حجر اناخاطس . [ ح َ ج َ رِ اَ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگی است که چون آنرا به آب بسایند مانند خون از آن بیرون آید و چون با شیر زنان در چشم چکانند ورم چشم و بسیاری آب آمدن را نافع باشد. (برهان قاطع). و صاحب اختیارات بدیعی گوید: سنگی است که چون ب...
-
طرف
لغتنامه دهخدا
طرف . [ طَ ] (ع مص ) برگردانیدن چیزی را از چیزی . یقال : شخص ببصره فماطرف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رد نمودن . || بر یکدیگر نهادن پلکها را. || جنبانیدن هر دو پلک را. (منتهی الارب )(آنندراج ). چشم بر هم زدن . || بر چشم کسی زدن چیزی را که آب روان شو...