کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرغان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طرغان
معنی
(طَ) [ تر. ] (اِ.) انبوه لشکر.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طرغان
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ تر. ] (اِ.) انبوه لشکر.
-
واژههای مشابه
-
طرغان بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تَ) [ تر - فا. ] (اِمص .) جمع آوری لشکر.
-
طرغان بستن
لغتنامه دهخدا
طرغان بستن . [ طَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بر حسب گمان سر دنیسن راس کلمه ٔ طرغان گویا از مصدر طیرمک مشتق است که معنی آن گرد کردن است و طرغان یا طرگن بمعنی انبوه و جمعیت باشد و «چریک طرگنی » بمعنی انبوه لشکر در قوداتقو بیلیک یافت میشود. پس طرغان بستن گویا...
-
واژههای همآوا
-
ترغان
لغتنامه دهخدا
ترغان . [ ت ُ ] (اِ) دلیل و رهبر و آنکه راه را هویدا می کند. (ناظم الاطباء). رهبر که بعربی دلیل باشد. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 307 ب ). || باج و خراج . (ناظم الاطباء). باج . (لسان العجم ایضاً).
-
جستوجو در متن
-
ایلخانان ایران
لغتنامه دهخدا
ایلخانان ایران . [ ن ِ ] (اِخ ) نام سلسله ای که از 654 تا 750 هَ . ق . در ایران حکومت کردند و فرزندان چنگیز بودند. در عهد قاآنی منگو ایران نیز در تحت سلطنت خاندان هولاکو از شعبه ٔ فرزندان تولی دارای یک سلسله ٔ سلطنتی شدند که آنرا سلسله ٔ ایلخانان یعن...