کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرشة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طرشة
لغتنامه دهخدا
طرشة. [ طَ ش َ ] (ع اِ) سیلی و لطمه بر صورت . (دزی ج 2 ص 36). تپانچه .
-
طرشة
لغتنامه دهخدا
طرشة. [ طُ ش َ ] (ع اِمص ) کری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ناشنوائی . (آنندراج ). صَمَم . طَرَش .
-
واژههای همآوا
-
طرشت
لغتنامه دهخدا
طرشت . [ طَ رَ ] (اِخ ) نام موضعی خوش آب و هوا از ملک ری که طهران دارالسلطنه ٔ آن است : نازد به آه و اشک دلم کوی او سلیم چون ملک ری به آب و هوای طرشت ما. محمدقلی سلیم (از آنندراج ).در تداول «درشت » گویند. دهی جزء بخش کن شهرستان تهران ، در 2000گزی باخ...
-
ترشت
لغتنامه دهخدا
ترشت . [ ت َ رَ ] (اِخ ) درشت . دهی است نزدیک شهر طهران . (ناظم الاطباء). اکنون یکی از محلات جنوب غربی و متصل به تهران شده است . رجوع به طرشت شود.
-
ترشت
لغتنامه دهخدا
ترشت . [ ت ُ رُ / ت ِ رِ ] (اِ) بیل و ابزاری که باغبانان بدان شاخه های درخت را می برند. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
طراشنه
لغتنامه دهخدا
طراشنه . [ طَ ش ِ ن َ ] (ع اِ) عشبةالعجوز. عشبةالعجول . طرشة. جعفریة و آن گیاهی است که چون سرمه برای ستردن سفیدی (بیاض العین ) بکار است .این نام در اصل «طرسنة» بوده است . (لکلرک ص 407).
-
کری
لغتنامه دهخدا
کری . [ ک َ ](حامص ) علتی است معروف در گوش . (برهان ). ناشنوائی وعلتی که در گوش بهم رسد و شخص کر و ناشنوا گردد. (ناظم الاطباء). سنگینی گوش . صمم . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). طَرشة. طرش . (ناظم الاطباء). || (اِ) پرده ٔ سفیدی را نیز گویند که عنکب...