کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرز فکر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
idea
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اندیشه، فکر، تصور، انگاره، خاطر، طرز تفکر، طرز فکر، خیال، گمان، خاطره، معنی، نیت، اگاهی، نقشه کار، مراد
-
ideas
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایده ها، فکر، اندیشه، تصور، انگاره، خاطر، طرز تفکر، طرز فکر، خیال، گمان، خاطره، معنی، نیت، اگاهی، نقشه کار، مراد
-
عقلية
دیکشنری عربی به فارسی
ذهن , قوه ذهني , روحيه , طرز فکر , انديشه
-
mentality
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ذهنیت، طرز فکر، ذهن، روحیه، اندیشه، قوه ذهنی، مشعر
-
suggestion
تلقین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] فرایند قبولاندن یک فکر یا طرز عمل به فرد به شیوۀ غیرمستقیم
-
idiosyncrasies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خصوصیات، شیوه ویژه هر نویسنده، حال مخصوص، طبیعت ویژه، طرز فکر ویژه، خصوصیاتاخلاقی
-
idiosyncrasy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فردیت، شیوه ویژه هر نویسنده، حال مخصوص، طبیعت ویژه، طرز فکر ویژه، خصوصیاتاخلاقی
-
mood 1
خُلق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] حالت هیجانی کوتاه یا درازمدت که بر طرز فکر و دیدگاه و اعمال فرد تأثیر میگذارد
-
مواضع سیاسی
واژهنامه آزاد
طرز فکر و نگرش و باورهای ویژۀ هر جناح سیاسی، در زمینۀ مسائل مربوط به سیاست.
-
رویه
لغتنامه دهخدا
رویه . [ رَ وی ی َ / ی ِ ] (ع اِ) فکر و تأمل در کارها. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). اندیشه . فکر. (از نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال اول شماره ٔ 5). فکر. (آنندراج ). فکر در کار. (دهار). نگرش . فکر. اندیشه . خرد. عقل . شأن . امر. صلاح . تفکر. ...
-
سبک
لغتنامه دهخدا
سبک . [ س َ ] (ع اِ) ادبای قرن اخیر سبک را مجازاً بمعنی «طرز خاصی از نظم یا نثر» استعمال کرده اند و تقریباً آن را در برابر «استیل » اروپائیان نهاده اند. سبک در اصطلاح ادبیات عبارتست از روش خاص ادراک و بیان افکار بوسیله ٔ ترکیب کلمات و انتخاب الفاظ و ...
-
در جا زدن
لغتنامه دهخدا
در جا زدن .[ دَ زَ دَ ] (مص مرکب ) در (اصطلاح نظامی ) در مشق سربازان متوقف پایها را چون رونده ای به زمین کوفتن . ایستاده و متوقف پایها را به نوبت چون رونده ای برداشتن و بازنهادن . ایستاده و بی رفتن پایها را چون رونده ای یکی را برداشتن و یکی را نهادن ...
-
یک نهاد
لغتنامه دهخدا
یک نهاد. [ ی َ / ی ِ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) یک منش . بر یک سیرت و طبع. یک دل . متفق القرار. متفق الرأی . (یادداشت مؤلف ).- یک دل و یک نهاد ؛ متفق الرأی . همدل و همزبان . صمیمی . متحد : بیعت عام کردند امیر باجعفر را [ امیر جعفر احمدبن محمدبن خلف بن ...
-
کلوچه
لغتنامه دهخدا
کلوچه . [ ک ُ چ َ / چ ِ ] (اِ) کلوچ . کلیچه . کلیجه . نان روغنی بزرگ . (فرهنگ فارسی معین ). کلیچه . قرص . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || نوعی نان شیرینی و آن انواع دارد. طرز تهیه متداول آن چنین است : یک کیلو آرد سفید خوب را درظرفی ریزند و میانش را گ...
-
ملی
لغتنامه دهخدا
ملی . [ م ِل ْ لی ] (ص نسبی ) منسوب به ملت و آنچه که در ید و اختیار ملت است و گاهی توسعاً در زبان فارسی دولتی را نیز به سبب وابستگی دولت به ملت ، ملی گویند. از این روی این کلمه در همه جا معادل ناسیونال به کار نمی رود.در ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری ل...