کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طرز
/tarz/
معنی
۱. شکل و صورت چیزی؛ هیئت.
۲. طریقه؛ روش؛ قاعده.
۳. (ادبی) سبْک.
۴. (موسیقی) گوشهای در دستگاههای همایون و راستپنجگاه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. راه، روش، سان، شیوه، طریق، طریقه، طرد، منوال، نمط، نهج
۲. شکل، وضع، هیات
۳. گونه، نوع
۴. قاعده، قانون، آیین
۵. اسلوب، سبک، سیاق
برابر فارسی
شیوه، روش
دیکشنری
course, line, manner, turn, way
-
جستوجوی دقیق
-
طرز
واژگان مترادف و متضاد
۱. راه، روش، سان، شیوه، طریق، طریقه، طرد، منوال، نمط، نهج ۲. شکل، وضع، هیات ۳. گونه، نوع ۴. قاعده، قانون، آیین ۵. اسلوب، سبک، سیاق
-
طرز
فرهنگ واژههای سره
شیوه، روش
-
طرز
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - شکل ، هیئت . 2 - سَبک ، روش .
-
طرز
لغتنامه دهخدا
طرز. [ طَ ] (اِخ ) دهی از بخش راور شهرستان کرمان ، در 38هزارگزی شمال باختری راور، کنار راه فرعی کوهبنان به راور. کوهستانی سردسیر با 250 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و تریاک و پنبه و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
طرز
لغتنامه دهخدا
طرز. [ طَ ] (معرب ، اِ) هیئت و شکل چیزی . (منتهی الارب ). جوالیقی آرد: فارسی معرب است . عرب میگوید طرز فلان طرز نیکی است ؛ یعنی زی و هیئت او. و این کلمه در جید هر چیز بکار برده شده است . رؤبة گوید: فاخترت من جید کل شی ٔ. (المعرب جوالیقی ص 224). || خ...
-
طرز
لغتنامه دهخدا
طرز. [ طَ رَ ] (ع مص ) صورت گرفتن سپس ثِخانت وسطبری . || نیکخوی گردیدن سپس زشتخوئی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خوش خلق شدن . || لباس پسندیده و فاخر پوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
طرز
دیکشنری عربی به فارسی
قلا ب دوزي کردن , گلدوزي کردن , برودره دوزي , اراستن
-
طرز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tarz ۱. شکل و صورت چیزی؛ هیئت.۲. طریقه؛ روش؛ قاعده.۳. (ادبی) سبْک.۴. (موسیقی) گوشهای در دستگاههای همایون و راستپنجگاه.
-
طرز
دیکشنری فارسی به عربی
اسلوب , طريق , نمط
-
واژههای مشابه
-
طرز تفکر
فرهنگ واژههای سره
بینش
-
طرز قراءت
دیکشنری فارسی به عربی
ترنيم , لهجة
-
طرز تلفظ
دیکشنری فارسی به عربی
تلفظ
-
طرز فکر
دیکشنری فارسی به عربی
عقلية
-
طرز تفکر
دیکشنری فارسی به عربی
عقيدة