کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طرد کردن
مترادف و متضاد
۱. مطرود کردن، دور کردن، از خود راندن
۲. تبعید کردن، نفیبلد کردن
۳. کنار گذاشتن
دیکشنری
boycott, deny, exclude, ostracize, reject
-
جستوجوی دقیق
-
طرد کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مطرود کردن، دور کردن، از خود راندن ۲. تبعید کردن، نفیبلد کردن ۳. کنار گذاشتن
-
طرد کردن
لغتنامه دهخدا
طرد کردن . [ طَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راندن . دور کردن . نفی کردن . رجوع به طرد شود.
-
طرد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مطرود
-
واژههای مشابه
-
طرد شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. مطرود گشتن، رانده شدن ۲. تبعید شدن، نفی بلد شدن ۳. حذف شدن، کنار گذاشته شدن
-
طرد شده
فرهنگ واژههای سره
رانده شده، رانده
-
طرد اللباب
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] [قدیمی] tardanlelbāb برحسب موقع؛ بسته به پیشامد.
-
Pauli exclusion principle, exclusion principle
اصل طرد پائولی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] اصلی که براساس آن در یک اتم هرگز نمیتوان دو الکترون داشت که هر چهار عدد کوانتومی آنها یکسان باشد
-
طرد و عکس
لغتنامه دهخدا
طرد و عکس . [ طَ دُ ع َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) طرد و عکس این است که سخنی را به ترتیبی برانند و آنگاه آن را معکوس کنند، چنانکه گویند: هر آتشی گوهری تابنده و سوزنده است و هر گوهری تابنده و سوزنده آتش است . (از تاج العروس ). در نزد اصولیان دوران است ...
-
جستوجو در متن
-
دور کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تاراندن، طرد کردن ۲. طرد
-
تُف تُفه کردن
لهجه و گویش تهرانی
طرد کردن
-
مطرود
دیکشنری عربی به فارسی
تکفير کردن , طرد کردن
-
تبعید کردن
واژگان مترادف و متضاد
اخراج کردن، طرد کردن، راندن (از موطن)
-
banish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تبعید کردن، طرد کردن، دور کردن، اخراج بلد کردن