کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرح شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طرح منو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← طرح صورتغذا
-
standard terminal arrival route, STAR
طرح ورود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] خط سیر پروازی مشخصی که خلبان برای تقرب آن را دنبال میکند
-
طرح افکندن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) بنیان نهادن .
-
طرح ریختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص م .) نقشه کشیدن ، برنامه ریزی کردن .
-
طرح کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - دور انداختن . 2 - چیزی را به قهر نزد کسی انداختن . 3 - پی افکندن ، نقشة کاری را کشیدن .
-
طرح دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (مص م .)1 - رو - گردانیدن . 2 - پیشنهاد دادن .
-
طرح کش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ یا کِ) [ ع - فا. ] (ص .) 1 - نقاش . 2 - مغلوب ، زبون .
-
طرح افکندن
لغتنامه دهخدا
طرح افکندن . [ طَ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پی افکندن . بنیاد نهادن : پادشاهی که طرح ظلم افکندپای دیوار ملک خویش بکند. سعدی .- طرح عمارت افکندن ؛ بنیان نهادن بنا.و رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 239 شود.
-
طرح برداشتن
لغتنامه دهخدا
طرح برداشتن . [ طَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) نقل برداشتن ، مثلاً خانه ای را دیده ، مثل آن خانه ای سازند،گویند از خانه ٔ فلان کس طرح برداشته ایم : ما صنمخانه ٔ عشقیم خلیلی باشدکه ز بتخانه ٔ ما طرح حرم بردارد.سالک یزدی (از آنندراج ).
-
طرح دادن
لغتنامه دهخدا
طرح دادن . [ طَ دَ ] (مص مرکب ) رو گردانیدن . اعراض کردن . علامی فهامه در اکبرنامه نوشته : «مناسب دولت قاهره است که جنگ را طرح داده از آب نربده بگذریم و به هند نفسی راست کنیم و مردم تازه زور فراهم آوریم ». و بمعنی اول مسیح کاشی گوید : داو نخست هر دو ...
-
طرح ریختن
لغتنامه دهخدا
طرح ریختن . [ طَ ت َ ] (مص مرکب ) نقشه کشیدن . پی ریزی کردن . پی افکندن . طرح ریزی نمودن .
-
طرح فروچیدن
لغتنامه دهخدا
طرح فروچیدن . [ طَ ف ُ دَ ] (مص مرکب ) طرح چیزی فروچیدن ؛ بساط آن را درنوردیدن . به کنار گذاشتن آن را : چو عرفی با خیال آن صنم خوش عشرتی دارم برو جای دگر ای غم فروچین طرح صحبت را.عرفی (از آنندراج ).
-
طرح کردن
لغتنامه دهخدا
طرح کردن . [ طَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فکندن . افکندن . دور انداختن : و او مأمون را فرا آن آورد که رایات سیاه و لباس سیاه طرح کرد و رایات و لباس سبز کرد. (کتاب النقض ص 417). || به زور و تکلف دادن : در غنای است جهان از کرم او که زکات عامل از عجز همی طرح...
-
طرح بندی
لغتنامه دهخدا
طرح بندی . [ طَ ب َ ] (حامص مرکب ) نقشه کشی . نظم و ترتیب دادن خیابانها : طرح بندی خیابان اول در هندوستان نمودار شد والا در هندوستان پیش از این طرح بندی خیابان نبود. (تاریخ شاهی ص 120).
-
طرح ریزی
لغتنامه دهخدا
طرح ریزی . [طَ ] (حامص مرکب ) پی ریزی . رجوع به طرح ریختن شود.