کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طرث
لغتنامه دهخدا
طرث . [ طَ ] (ع اِ) هر بنای تازه و نو. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
طرث
لغتنامه دهخدا
طرث . [طِ ] (ع اِ) کرانه ٔ تندی لب شرم زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طرف ختنه گاه از شرم زن . (ترجمه ٔ قاموس ).
-
واژههای همآوا
-
ترس
واژگان مترادف و متضاد
اضطراب، اعراض، باک، بیم، پروا، تشویش، جبن، خوف، دغدغه، دهشت، رعب، سهم، فزع، محابا، مخافت، مهابت، واهمه، وجا، وحشت، وهم، هراس، هول، هیبت
-
ترس
فرهنگ فارسی معین
(تَ) 1 - (اِ.) بیم ، هراس . 2 - (ص فا.) در ترکیب به معنی «ترسنده » آید: خداترس .
-
ترس
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ ع . ] (اِ.) سپر. ج . اتراس .
-
ترس
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ. ص .) زمین سخت ، محکم ج . تُرُس ، اتراس .
-
ترس
لغتنامه دهخدا
ترس . [ ت َ ] (اِ) پارسی باستان و اوستایی ترس ، اشکاشمی تراس ، گورانی ترس ، گلیکی ترس . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). خوف و بیم . (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). بیم و هراس . (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). مصدر آن ترسیدن است و اسم آن ترسا و ترسان . (انجم...
-
ترس
لغتنامه دهخدا
ترس . [ ت َ ] (ع اِ) دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را بند و مانع در معنی کرده است . (دزی ج 1ص 144). || یکی از سه غضروف بالای حنجره : ... و اوله رأس الحنجرة من ثلاث غضاریف ، احدها الترس . (از تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ج 2 ص 85).
-
ترس
لغتنامه دهخدا
ترس . [ ت َ رَ ] (اِخ ) دهی در مازندران در حوالی بارفروش یا مشهدسر. و رجوع به سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 119 و ترجمه ٔ وحید ص 160 شود.
-
ترس
لغتنامه دهخدا
ترس . [ ت ُ ] (ص ) سخت ومحکم . (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). چیز سخت .(غیاث اللغات ). سخت . (فرهنگ جهانگیری ) : بر و سینه ای همچو پولاد ترس حدیث تنومندی آن مپرس . نظامی (از جهانگیری ).آنچه صاحب جهانگیری بضم اول بمعنی سخت آورده و شعر نظامی را ش...
-
ترس
لغتنامه دهخدا
ترس . [ ت ُ ] (ع اِ) سپر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). صفحه ٔ فولاد مستدیری که برای نگاهداری از آسیب شمشیر و جز آن بردارند. (از اقرب الموارد) (از المنجد). ج ، اَتْراس ، تُراس ، تِرَسة، تُروس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)...
-
ترس
لغتنامه دهخدا
ترس . [ ت ُرْ رِ ] (اِخ ) (تنگه ٔ...) بغازی است در اقیانوس هند، میان استرالیا و گینه ٔ جدید.
-
ترس
لغتنامه دهخدا
ترس . [ ت ُرْ رِ ] (اِخ ) لوئیس وائز دِ. دریانورد اسپانیولی در قرن هفدهم م . که دریاهای جنوب را کشف کرده است .
-
طرس
لغتنامه دهخدا
طرس . [ طَ ] (ع مص ) محو کردن . || حک ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || وزش . رجوع به دزی ج 2 ص 18 ذیل طاروش شود.