کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرایف، طرائف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
طرایف کش
لغتنامه دهخدا
طرایف کش . [ طَ ی ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) که طرایف کشد. حاملان طرایف : طبقهای بلور و خوانهای لعل طرایف کشان را بفرسود نعل .نظامی .
-
طرایف گر
لغتنامه دهخدا
طرایف گر. [ طَ ی ِ گ َ] (ص مرکب ) ترتیب دهنده ٔ طرایف . طرایفی : گه معصفرپوش گردد گه طبرخون تن شودگاه دیباباف گردد گه طرایف گر شود.قطران (در وصف ِ آتش سده ).
-
جستوجو در متن
-
طرائف
لغتنامه دهخدا
طرائف . [ طَ ءِ ] (ع ص ، اِ) طرایف . ج ِ طریفة. چیزهای لطیف و خوش . (آنندراج ). || مالهای نو. (آنندراج ) : بپذرفت چیزی که آورده بودطرائف بد و بدره و برده بود. فردوسی .ز چیزی که باشد طرائف بچین ز زرینه و اسب و تیغ و نگین . فردوسی .- طرائف ِ حدیث ؛ بر...