کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طراز کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طراز کوه
لغتنامه دهخدا
طراز کوه . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان رشت ، واقع در 40هزارگزی شمال باختری رشت و 3هزارگزی شمال شوسه ٔ رشت به فومن . جلگه ، معتدل مرطوب مالاریائی با 447 تن سکنه . آب آن از استخر. محصول آنجا برنج ، توتون ، سیگار و صیفی . شغل ...
-
طراز یزدی
لغتنامه دهخدا
طراز یزدی . [ طَ زِ ی َ ] (اِخ ) هدایت آرد: نامش میرزا عبدالوهاب . فاضل ادیب و با خطی لایق و فضلی فایق است ، اما ملاقاتش میسر نشده [ و ] استماع افتاده که در این اوان رحلت یافته است . از اوست :گفتم که مار بوده نگهبان گنج زرداری نگاهبان ز چه بر گنج حسن...
-
شش طراز
لغتنامه دهخدا
شش طراز. [ ش ِ طَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش خلیل آباد واقع در باختر کاشمر، سر راه شوسه ٔ عمومی سبزوار. دارای 6 آبادی . دارای 2502 تن سکنه . دیه های مهم : جابور (با 1689 جمعیت ). کندر(با 2203 جمعیت ). (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
عمل طراز
لغتنامه دهخدا
عمل طراز. [ ع َم َ طِ / طَ ] (نف مرکب ) عامل و متصدی . (آنندراج ).- عمل طراز فلک ؛ عقل عاشر که آن را عقل فعال نیز گویند. (آنندراج ) : عمل طراز فلک در صلاح کون و فساداگر نهد بخلاف مصالح تو مدار.عرفی (از آنندراج ).
-
لعل طراز
لغتنامه دهخدا
لعل طراز. [ ل َ طِ /طَ ] (نف مرکب ) نگارنده ٔ لعل . (برهان ) : لعل طراز کمر آفتاب حله گر خاک و حلی بند آب . نظامی .|| آفریننده ٔ لعل . (برهان ). ایجادکننده ٔ لعل . (آنندراج ).
-
مدح طراز
لغتنامه دهخدا
مدح طراز. [ م َ طِ / طَ ] (نف مرکب ) مدح سرای . مدیحه گوی . مدیحه خوان : کاو به صدر اندر بنشسته به آئین ملوک همچنان مدح نیوشنده و من مدح طراز .فرخی .
-
ملک طراز
لغتنامه دهخدا
ملک طراز. [ م ُ طِ / طَ ] (نف مرکب ) آرایش دهنده ٔ ملک . آراینده ٔ مملکت : به نی عسکری ملک طرازعسکرآرای ملوک بشرند.خاقانی .
-
ملکت طراز
لغتنامه دهخدا
ملکت طراز. [ م ُ ک َ طَ ] (نف مرکب ) ملکت طرازنده . ملک آرا. آنکه مملکت را رونق و آرایش دهد : افسرخدای خسرو، کشورگشای رستم ملکت طراز عادل ملت فروز داور.خاقانی .
-
ادب طراز
لغتنامه دهخدا
ادب طراز. [ اَ دَ طِ / طَ ] (نف مرکب ) استاد. معلم : یکچند ادب طراز دیرین انگیخت حدیث تلخ و شیرین .فیضی .
-
چمن طراز
لغتنامه دهخدا
چمن طراز. [ چ َ م َ طِ / طَ ] (نف مرکب ) باغبان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرادف چمن آرای و چمن پیرای و چمن ساز. (از آنندراج ). و رجوع به چمن آرای و چمن پیرای و چمن ساز شود. || هر آنچه باغ و چمن را بیاراید و زینت دهد. گل یا درخت یا هرچه مایه ٔ زیبا...
-
خنده طراز
لغتنامه دهخدا
خنده طراز. [ خ َ دَ / دِ طَ ] (ص مرکب ) خنده مانند. (آنندراج ) : خنده طراز لب گلهای باغ دیده گشای دل عاشق ز داغ .درویش واله ٔ هروی (از آنندراج ).
-
چهره طراز
لغتنامه دهخدا
چهره طراز. [ چ ِ رَ / رِ طَ ] (نف مرکب ) چهره آرا. زینت و زیوردهنده ٔ رخسار : نوعروسی نبود در تتق خاطر من که نه از زیور مدح تو بود چهره طراز. عرفی (از آنندراج ).|| مصور. صورتگر. نقاش . (ناظم الاطباء). || دلفریب . دلربا. پسندیده و دلخواه .
-
چینی طراز
لغتنامه دهخدا
چینی طراز. [ طَ ] (ص مرکب ) دارای طراز چینی . با طراز چینی . با زینت و آرایش چینی : دگرباره این نظم چینی طرازببین تا کجا میکند ترکتاز. نظامی .دخت سقلاب شاه نسرین نوش ترک چینی طراز رومی پوش .نظامی .
-
دام طراز
لغتنامه دهخدا
دام طراز. [ طِ ] (نف مرکب )طرازنده ٔ دام . آراینده ٔ دام . || دامدار. (ناظم الاطباء). تعبیه کننده ٔ آلت شکار. صیاد. || منصوبه باز. || رایزن . (ناظم الاطباء). || مجازاً مکار. دغاباز. عیّار. فریبنده . گربز. حیله گر. محیل . ج ، دام طرازان . (از آنندراج ...
-
نغمه طراز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] naqmete(a)rāz نغمهپرداز.