کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طراد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طراد
/tarrād/
معنی
طردکننده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. نیزه کوتاه
۲. حمله، هجوم، یورش، تک
دیکشنری
barge
-
جستوجوی دقیق
-
طراد
واژگان مترادف و متضاد
۱. نیزه کوتاه ۲. حمله، هجوم، یورش، تک
-
طراد
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (مص م .) حمله آوردن بر یکدیگر.
-
طراد
فرهنگ فارسی معین
(طَ رّ) [ ع . ] 1 - (ص .) بسیار راننده . 2 - (اِ.) کشتی تندرو. 3 - جای فراخ .
-
طراد
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ ع . ] (اِ.) نیزة کوتاه که با آن شکار کنند.
-
طراد
لغتنامه دهخدا
طراد. [ طَرْ را ] (اِخ ) ابن دُبیس الاسدی . از فرمانروایانی بود که فرمانروائی جزیره ٔ دبیسیه ٔ (نزدیک خوزستان ) را از پدران خویش بطریق ارث داشته ، منصوربن حسین الاسدی را با وی محاربه ای پیش آمد و از این رو در امرفرمانروائی او سستی رخ داد و از جزیره ٔ...
-
طراد
لغتنامه دهخدا
طراد. [ طَرْ را ] (اِخ ) ابن محمدبن علی الهاشمی الزینبی البغدادی العباسی الهاشمی . وفات وی بسال 491 هَ . ق . بوده . او راست : کتابی به نام عوالی که معروف است به عوالی ابوالفوارس . (کشف الظنون ج 2).
-
طراد
لغتنامه دهخدا
طراد. [ طَرْ را ] (اِخ ) اسعدبن ابراهیم . وی بسال 1835 م . در بیروت قدم به عرصه ٔ وجودنهاد و در مدرسه ٔ امریکائیان به آموختن علوم پرداخت و با شیخ ناصیف یازجی رفت و آمد بسیار داشت . او را چندین قصیده است که در روانی و استواری آن قصائد را به پیروی و سب...
-
طراد
لغتنامه دهخدا
طراد. [ طَرْ را ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام جایگاهی است که ذکر آن در شعر اسودبن یعفر آمده است . (معجم البلدان ج 6 ص 37).
-
طراد
لغتنامه دهخدا
طراد. [ طَرْ را ] (اِخ ) نام جماعتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
طراد
لغتنامه دهخدا
طراد. [ طَرْ را ] (اِخ ) نجیب بن ابراهیم بن متری طراد. خانواده ٔ طراد بتوانگری در مال و رجال از عهدی قدیم در بیروت شهرتی بسزا داشتند نجیب ابراهیم بسال 1895 م . در بیروت ولادت یافت و مبادی لغت عرب را در مدرسه ٔ القدیس جاورجیوس که مؤسسه ٔ روم ارتودکس ...
-
طراد
لغتنامه دهخدا
طراد. [ طَرْ را ] (ع ص ، اِ) کشتی خرد شتابرو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخت راننده . || قایق (بیضی شکل بخلاف قُفَّه که مدور است ). || جای فراخ . سطح هموار وسیع. || آنکه قرائت را بر مردمان دراز کند که گویا طول قرائت مردمان را میراند. (منتهی الارب ) (...
-
طراد
لغتنامه دهخدا
طراد. [ طِ ] (ع اِ) نیزه ای کوتاه که بدان شکار کنند. (منتهی الارب ). نیزه ای خُرد. یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ): بر اثر ایشان صدوسی غلام ... بگذشتند، با سه سرهنگ سرای و سه علامت شیر، و طِرادها برسم غلامان سرای بر اثر ایشان . (تاریخ بیهقی چ ...
-
طراد
لغتنامه دهخدا
طراد. [ طِ ] (ع مص ) حمله آوردن بر یکدیگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مطاردة : و از آنجا بر نیت ترتیب جهاد، با مردان جلاد، ابنای طعان و طراد روان شد. (جهانگشای جوینی ). || (اِ) جنگ . حمله . (دزی ).
-
طراد
لغتنامه دهخدا
طراد. [ طُرْ را ] (اِخ ) ابن علی بن عبدالعزیز، ابوفراس السلمی الدمشقی ، المعروف بالبدیع. وی نحوی و نویسنده ای ادیب و در نظم و نثر سرآمد بود. از اشعار اوست :قیل لی لم جلست فی آخر القوم ِ و انت البدیعرب القوافی قلت آثرته لان المنادیَ -ل یری طرزها علی ا...
-
طراد
دیکشنری عربی به فارسی
رزمناو , کشتي يا تاکسي يا کسي که گشت ميزند