کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طحمیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طحمیر
لغتنامه دهخدا
طحمیر. [ طِ ] (ع اِ) ابر پاره . یقال : ما فی السماء طحمیر؛ ای لطخ من السحاب . || طحمریرة.
-
واژههای همآوا
-
تحمیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) سرخ کردن .
-
تحمیر
لغتنامه دهخدا
تحمیر. [ ت َ ] (ع مص ) سرخ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سرخ رنگ کردن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || گفتن کسی را ای حمار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (تاج العروس ج 3 ص 157). گفت...
-
تحمیر
لغتنامه دهخدا
تحمیر. [ ت َ ح َ ی ُ ] (ع مص ) بزبان حِمْیَری سخن گفتن . (تاج العروس ج 3 ص 157) (شرح قاموس ) (ناظم الاطباء). || بدخلق شدن . (شرح قاموس ). بدخوی گردیدن . (ناظم الاطباء). در منتهی الارب چ تهران تحمیر بدین معانی آمده و ظاهراً تصحیفی است .
-
تحمیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahmir سرخ کردن؛ سرخرنگ کردن.
-
تهمیر
واژهنامه آزاد
آخرین پادشاه