کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طبیعت شناس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طبیعت گردی
واژهنامه آزاد
گردش در طبیعت
-
consumptive tourism
گردشگری طبیعتکاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی گردشگری که در آن گردشگر با ماهیگیری و شکار مبادرت به استخراج منابع طبیعی از محیط و مصرف آنها میکند
-
nature-based tourism
گردشگری طبیعتمحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] هرنوع گردشگری که عمدتاً بر جاذبههای طبیعت استوار است
-
computing inspired by nature
رایانش طبیعتنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] کاربرد استعاری مفاهیم و اصول و سازوکارهایی که اساس سامانههای طبیعی هستند
-
still-life/ still life, nature morte (fr.)
طبیعت بیجان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] 1. مجموعهای از اشیای بیحرکت مانند ظرف و لباس و گل 2. اثر هنری خلقشده از مجموعۀ اشیای بیحرکت
-
restoration ecotourism
طبیعتگردی احیاگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی طبیعتگردی متمرکز بر بازپروری محیطزیست و بازسازی صدمات واردشده بر آن که امکان مشارکت داوطلبان را نیز فراهم میکند
-
hard ecotourism, active ecotourism, deep ecotourism, eco-specialist ecotourism
طبیعتگردی تخصصی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی طبیعتگردی با گرایش به سفرهای تخصصی و طولانی در طبیعت بکر و نیمهبکر با حداقل خدمات در گروههای کوچک
-
soft ecotourism, passive ecotourism, shallow ecotourism, popular ecotourism, eco-generalist ecotourism
طبیعتگردی عمومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی طبیعتگردی با گرایش به سفرهای چندمنظوره و کوتاه به مناطقی با خدمات مناسب
-
طبیعت و طینت
فرهنگ گنجواژه
ذات، جَنَم.
-
شگفتی های طبیعت
واژهنامه آزاد
عجایب طبیعت
-
دانش بررسی ریشه و طبیعت بزهکاری
دیکشنری فارسی به عربی
عِلْمُ الإجرامِ
-
جستوجو در متن
-
شناس
لغتنامه دهخدا
شناس .[ ش ِ ] (اِمص ) اسم مصدر و مصدر دوم غیرمستعمل شناختن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شناختن شود. || (نف مرخم ) مخفف شناسنده . در کلمات مرکب بمعنی شناسنده آید. (فرهنگ فارسی معین ). شناسنده و دریابنده وهمیشه بطور ترکیب استعمال میشود. (ناظم الاطباء). ...
-
مزاج شناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] me(a)zājšenās آنکه به مزاج و طبیعت و اخلاق دیگران آشنا باشد؛ مزاجدان: ◻︎ انجم چرخ را مزاجشناس / طبعها را به هم گرفته قیاس (نظامی۴: ۶۵۸).
-
فغانی
لغتنامه دهخدا
فغانی . [ ف َ ] (اِخ ) کشمیری . معاصر نصرآبادی بوده و به هند سفری کرده است . (از الذریعه ج 9 ص 840). خوش طبیعت و سخن شناس است ، غنی کشمیری تعلیم از او دارد و از کشمیر به هندوستان رفته و شعرش این است :فتاده ایم و تو فارغ ز دستگیر ماببین جوانی خود، رحم...
-
مزاجدان
لغتنامه دهخدا
مزاجدان . [ م ِ ] (نف مرکب ) مزاج داننده . داننده ٔ مزاج . عارف به مزاج . کسی که در مزاج کسی تصرف کرده باشد و بر نیک و بد آن اطلاع خوب داشته باشد. (آنندراج ). آگاه به خوی و طبیعت . (ناظم الاطباء). مزاج شناس . آن که به اخلاق دیگران آگاه باشد و طرز رفت...