کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طبعان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طبعان
لغتنامه دهخدا
طبعان . [ طَ ] (ع اِ) هذا طبعان الامیر: گلی که بدان مهر کرده شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
تبعان
لغتنامه دهخدا
تبعان . [ ت ُب ْ ب َ ] (اِخ ) ج ِ تُبَّع این کلمه در مجمل التواریخ و القصص بجای تبابعه (ملوک یمن ) آمده : و او تبع الاصغر و آخر همه ٔتبعان بود. (مجمل التواریخ و القصص چ بهار ص 166). مرحوم بهار در سبک شناسی هم این جمع را استعمال کرده است : به امر معاو...
-
جستوجو در متن
-
اوانس
فرهنگ فارسی معین
(اَ نِ) [ ع . ] (اِ.) جِ آنسه ؛ خوش طبعان ، نیک نفسان .
-
صاحب خاطران
لغتنامه دهخدا
صاحب خاطران . [ ح ِ طِ ] (اِ مرکب ) کنایه ازشاعران و اهل سخن و خوش طبعان باشد. (برهان قاطع).
-
خام طبع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] xāmtab' ۱. بیذوق.۲. بیتجربه: ◻︎ آتش اندر پختگان افتاد و سوخت / خامطبعان همچنان افسردهاند (سعدی۲: ۴۱۹).
-
دل کور
لغتنامه دهخدا
دل کور. [ دِ ] (ص مرکب ) کوردل . سیاه دل . مقابل روشن دل . (آنندراج ) : بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم بشرطآنکه ننمائی به کج طبعان دل کورش . حافظ.|| بی ذوق . کودن . (ناظم الاطباء).
-
کودک مشرب
لغتنامه دهخدا
کودک مشرب . [ دَ م َ رَ ] (ص مرکب ) کودک سرشت . کودک مزاج . (فرهنگ فارسی معین ) : آن دنی طبعان که مغروران جاه و منصب انداز خرد بیگانگان چند کودک مشرب اند. محسن تأثیر (از آنندراج ).و رجوع به کودک سرشت و کودک مشربی شود.
-
زین
لغتنامه دهخدا
زین . [ ] (اِخ ) کیسه دوزبوده و از جمله ٔ خوش طبعان زمان و این مقطع ازوست :با زین که منعت کند از صحبت ناجنس بیگانه چنانی که غم خویش نداری .(مجالس النفائس ، در ذکر کسانی که در آخر زمان علیشیر نوائی بوده اما بملازمت ایشان مشرف نشده اند). رجوع به مجالس ...
-
دمنه دانی
لغتنامه دهخدا
دمنه دانی . [ دَ ن َ / ن ِ نی ] (اِ مرکب ) دمله دانی . لته و کهنه ٔ پیچیده ای که در سوراخ تنور گذارند تا بخارآن بیرون نرود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج ) (از برهان ) (از انجمن آرا) : آن ریش چنان نمی پسندندصاحب طبعان این زمانی زیرا...
-
زاری
لغتنامه دهخدا
زاری . (اِخ ) از شعرای قرن نهم هجری است . میرعلی شیر نوائی آرد: مولانا زاری از خوش طبعان تازه است و این مطلع از اوست :چو سیل اشک ز چشم پرآب می آیددو دیده بر سر آن چون حباب می آید. (ترجمه ٔ مجالس النفائس ص 88).ورجوع به ص 262 آن کتاب شود.
-
شیدای اصفهانی
لغتنامه دهخدا
شیدای اصفهانی . [ ش َ دا ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) محمدعلی . از خوش طبعان عاشق پیشه ٔ نظرباز و ظریف بود. در شیراز نشو و نما نمود و در آخر حال از کثرت استعمال مواد مخدر غالباً در نعاس بود و از مصاحبان مجلس میرزاحسین وزیر فراهانی . (از مجمع الفصحاء ج 2 ص 249...
-
ناقد هروی
لغتنامه دهخدا
ناقدهروی . [ ق ِ دِ هَِ رَ ] (اِخ ) مؤلف تذکره ٔ صبح گلشن او را از موزون طبعان هرات دانسته و این بیت را از وی نقل کرده است :هوس می است و نقلم ز دو لعل فتنه جوئی چه بلا خیال خامی چه کشنده آرزوئی .بیش از این اطلاعی ازحال او به دست نیامد.
-
باباشوریده
لغتنامه دهخدا
باباشوریده . [ دَ ] (اِخ ) امیر علیشیر گوید: به قصیده خوانی مشهورست . و با اکثر خوش طبعان مصاحبت دارد. و طبعش نیک است ، و در باب پیری این بیت از مثنوی اوست :قدم شد چون کمان و عمر شد شست جوانی همچو تیر از شست من جست .(ترجمه ٔ مجالس النفائس 86 و 260).