کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طبریه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طبریه
لغتنامه دهخدا
طبریه . [ طَ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) (دریاچه ٔ...) دریاچه ٔ بزرگی است در قسمت شمالی فلسطین در حدود دو ولایت بیروت و سوریه و از انتشار نهر اردن (به نام دیگر شریعه ) در دشت غور بعمل آید. مابین 32 درجه و 41 دقیقه و 21 ثانیه و 32 درجه و 53 دقیقه و 27 ثانیه ع...
-
طبریه
لغتنامه دهخدا
طبریه . [ طَ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) (قضای ...) قضائی است در جهت شرقی سنجاق عکا از ولایت بیروت ، از طرف شمال به قضای صفد از سمت مغرب به دو قضای ناصره و جنین ، و از جانب جنوب بقضای سلط، و از سوی مشرق به سنجاق شام از ولایت سوریه محدود می شود. و 38 قریه و 6...
-
طبریه
لغتنامه دهخدا
طبریه . [ طَ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) قصبه ای است به اُردن ، طبرانی منسوب به آن . (منتهی الارب ). نام شهری بر ساحل غربی دریاچه ٔ طبریه . محلی است از اردن از مضافات شام . (رساله ٔ مسکوکات مقریزی ) بشام قصبه ٔ ناحیت اردن است ، شهری است خرم و آبادان و بانعمت...
-
طبریه
لغتنامه دهخدا
طبریه . [ طَ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) جایگاهی است از نواحی دیاربکر. (نخبةالدهر دمشقی ص 192).
-
طبریه
لغتنامه دهخدا
طبریه . [ طَ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) دهی است بواسط. طبری منسوب به آن است . (منتهی الارب ). ابوبکربن محمدبن موسی گفته است : طبریه نیز جایگاهی است در واسط. (معجم البلدان ج 5 ص 27).
-
طبریه
لغتنامه دهخدا
طبریه . [ طَ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز قضائی است در سنجاق عکا از ولایت بیروت ، واقع در 43هزارگزی مشرق عکا و در ساحل دریاچه ای موسوم به همین اسم . 3500 تن جمعیت دارد که دو ثلثش یهودی است ، سوری ویران ، یک قلعه در گوشه ٔ شمال غربی ، چند مسجد و چن...
-
واژههای مشابه
-
آب طبریه
لغتنامه دهخدا
آب طبریه . [ ب ِ طَ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) رجوع به آب تبریه شود.
-
دریاچه ٔ طبریه
لغتنامه دهخدا
دریاچه ٔطبریه . [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ طَ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) بحیره ٔ طبریه . دریاچه ٔ بزرگی است در شمال فلسطین . رجوع به طبریه و بحیره ٔ طبریه در ردیف های خود شود.
-
دریای طبریه
لغتنامه دهخدا
دریای طبریه . [دَرْ ی ِ طَ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) دریاچه ٔ طبریه . دریاچه ٔ بزرگی در قسمت شمالی فلسطین . رجوع به طبریه در ردیف خود و قاموس کتاب مقدس و سفرنامه ٔ ناصرخسرو شود.
-
بحیره ٔ طبریه
لغتنامه دهخدا
بحیره ٔ طبریه . [ ب ُ ح َ رَ ی ِ طَ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) دریاچه ٔ طبریه . در حدود ده میل در شش میل وسعت دارد... مانندبرکه ای است که اطراف آن را کوه فراگرفته و رودهای زیادی بدان میریزد خصوصاً از جهت بانیاس و ساحل اردن ،و نهری عظیم از آن جدا میشود که سر...
-
واژههای همآوا
-
تبریح
لغتنامه دهخدا
تبریح . [ ت َ ] (ع مص ) برنجانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || در مشقت و شدت انداختن کسی را کار. (آنندراج ): برح به الامر تبریحاً؛ در مشقت و شدت انداخت کار او را و آزار داد او را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)...
-
تبریه
لغتنامه دهخدا
تبریه . [ ت َ ی َ ] (ع مص ) بیزار کردن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به تبرئه شود.
-
تبریه
لغتنامه دهخدا
تبریه . [ ت ِ ی َ ] (ع اِ) سبوسه ٔ سر. (منتهی الارب ) (بحر الجواهر) (ناظم الاطباء).