کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طبخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طبخ
/tabx/
معنی
پختن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پختن، پخته کردن
۲. پخت، پز، آشپزی
برابر فارسی
پختن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طبخ
واژگان مترادف و متضاد
۱. پختن، پخته کردن ۲. پخت، پز، آشپزی
-
طبخ
فرهنگ واژههای سره
پختن
-
طبخ
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) پختن . 2 - (اِ.) غذای پخته شده .
-
طبخ
لغتنامه دهخدا
طبخ . [ طَ ] (ع مص ) پختن اِشتواء باشد یا اقتداراً. (خواه به بریان کردن و خواه در دیگ پختن ). یقال : هذه ُ خبزةٌ جیدةالطبخ . و کذا آجُرة. (منتهی الارب ). دیگ پختن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة) (زوزنی ). پُخت . پزاندن . (غیاث اللغات ). پوختن . (...
-
طبخ
لغتنامه دهخدا
طبخ . [ طُب ْ ب َ ] (ع اِ) ج ِ طابخ . فرشتگان عذاب . واحد آن طابخ است . (منتهی الارب ).
-
طبخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tabx پختن.
-
واژههای مشابه
-
طبخ دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. حرارت دادن، گرم کردن ۲. پختن
-
طبخ کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پختن، پخت کردن ۲. آشپزی کردن، غذا پختن
-
طبخ الذهب
لغتنامه دهخدا
طبخ الذهب . [ طَ خُذْ ذَ هََ ] (ع اِ مرکب ) تشویه ٔ طلا. پُختن زر. (الجماهر بیرونی ص 233).
-
طبخ خانه
لغتنامه دهخدا
طبخ خانه . [ طَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) باورچی خانه . (آنندراج ). مطبخ . آشپزخانه .
-
طبخ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اخبز
-
جستوجو در متن
-
اخبز
دیکشنری عربی به فارسی
پختن , طبخ کردن
-
bake
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پختن، طبخ کردن