کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طبابت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طبابت
/te(a)bābat/
معنی
۱. شغل و عمل طبیب.
۲. تشخیص و درمان بیماری.
۳. (اسم) دانش معالجۀ بیماران.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پزشکی، طب، درمانگری
۲. علم پزشکی، علم طب
فعل
بن گذشته: طبابت کرد
بن حال: طبابت کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طبابت
واژگان مترادف و متضاد
۱. پزشکی، طب، درمانگری ۲. علم پزشکی، علم طب
-
طبابت
فرهنگ فارسی معین
(طِ بَ) [ ع . ] (اِمص .) عمل و شغل طبیب ، مداوا و طرز معالجة امراض ، پزشکی .
-
طبابت
لغتنامه دهخدا
طبابت . [ طِ ب َ ] (ع اِ) رجوع به طبابة شود.
-
طبابت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: طبابة] te(a)bābat ۱. شغل و عمل طبیب.۲. تشخیص و درمان بیماری.۳. (اسم) دانش معالجۀ بیماران.
-
واژههای مشابه
-
طبابت کردن
واژگان مترادف و متضاد
پزشکبودن، درمانگری کردن
-
طبابت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
طبيب
-
واژههای همآوا
-
طبابة
لغتنامه دهخدا
طبابة. [ طَ ب َ ] (ع اِ) کباب . طباهیج . تاهه . || گوشت پخته ٔ نرم و نازک .
-
طبابة
لغتنامه دهخدا
طبابة. [ طِ ب َ ] (ع اِ) نورد ابر. || ریگ . || دراز از زمین و ابر و چرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمین .هامون در یکدیگر پیوسته . (مهذب الاسماء). ج ، طباب ، طبابات . جج ، اَطبه . (مهذب الاسماء). || جامه ٔ پیش گشاده ٔ درازدامن . || دوال که درزهای مش...
-
جستوجو در متن
-
تطبب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tatabbob طبابت کردن.
-
مطب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مطبّ] matab[b] جای طبابت کردن؛ درمانگاه.
-
پزشکی
واژگان مترادف و متضاد
۱. طبابت ۲. طبی
-
doctored
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دکتر، طبابت کردن، درجه دکتری دادن به