کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طایی
/tā'i[y]/
معنی
از قبیلۀ طی: ◻︎ نماند حاتم طایی ولیک تا به ابد / بماند نام بلندش بهنیکویی مشهور (سعدی: ۱۰۸).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طایی
لغتنامه دهخدا
طایی . (ص نسبی ) طائی . منسوب به طَی ّ. پدر قبیله ای از عرب و قیاس طَیّئی است . (از اقرب الموارد). رجوع به طائی شود.
-
طایی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به طیّ، از قبایل عرب) [عربی: طائیّ] tā'i[y] از قبیلۀ طی: ◻︎ نماند حاتم طایی ولیک تا به ابد / بماند نام بلندش بهنیکویی مشهور (سعدی: ۱۰۸).
-
واژههای همآوا
-
تآیی
لغتنامه دهخدا
تآیی . [ ت َ ] (ع مص ) مصدر باب تفاعل از «ای ی » توقف کردن . درنگ کردن . (از منتهی الارب ) .
-
تعیی
لغتنامه دهخدا
تعیی . [ ت َع َی ْ یی ] (ع مص ) درماندن در کار و راه نیافتن در آن و استوار و نیکو کردن نتوانستن و دشوار شدن کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درماندن در کار و قادر نبودن به نگهداشت آن . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ربیس
لغتنامه دهخدا
ربیس . [ رَ ] (اِخ ) ابن عامر طایی . صحابی است . (منتهی الارب ). ابن عامربن حصن بن خرشةبن عمروبن مالک طایی ... طبری گفته است که حضرت رسول (ص ) به او نامه ای نوشته است . (از الاصابة ج 1 قسم 1).
-
گدایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gedāy(')i کار و پیشۀ گدا: ◻︎ طمع از خلق گدایی باشد/ گر همه حاتم طایی باشد (جامی۴: ۶۶۵).
-
رافع
لغتنامه دهخدا
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) ابن ابی رافع. رجوع به رافع طایی سنبسی عمروبن جابر... در همین لغت نامه شود.
-
شرف الدین
لغتنامه دهخدا
شرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن سلیمان حلبی طایی . رجوع به حسین بن سلیمان ... شود.
-
ربتس
لغتنامه دهخدا
ربتس . [ رَ ت َ ] (اِخ ) ابن عامر طایی است که به رسولی آمده و کتب له النبی (ص ). (منتهی الارب ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمد طایی حرمی کوفی ، مشهور به طاطری و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی طاطری شود.
-
قشاقش
لغتنامه دهخدا
قشاقش . [ ق ُ ق ِ ] (اِخ ) شهری است به حضرموت که خاندان کنده در آن سکونت دارند و آن را کسر قشاقش گویند. ابوسلیمان بن یزیدبن حسن طایی ازآن در اشعار خود یاد کرده است . (از معجم البلدان ).
-
اظایف
لغتنامه دهخدا
اظایف . [ اُ ی ِ ] (اِخ ) یا اطایف و نمیدانم آیا یکی تصحیف دیگری است یا دو موضعاند و بصورت «ظ» روایت نصر است و هم گوید: کوه جدایی است از آن ِ طی که از تنغة هنگام غروب خورشید دراز و املس و سرخ بنظر آید و تنغه منزل حاتم طایی بود. (از معجم البلدان ).
-
بنی طی
لغتنامه دهخدا
بنی طی . [ ب َ طَ ] (اِخ ) نام قبیله ای است از یمن که حاتم طائی منسوب به آن است . (غیاث ) (آنندراج ) : بلاجوی راه بنی طی گرفت بکشتن جوانمرد را پی گرفت . سعدی .چو حاتم اگر نیستی نام وی نبردی کس اندر جهان نام طی . سعدی .رجوع به طایی شود.