کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طایش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طایش
لغتنامه دهخدا
طایش . [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به طائش شود.
-
واژههای همآوا
-
تعیش
واژگان مترادف و متضاد
۱. خوشگذرانی، شادخواری ۲. گذران، معیشت ۳. خوشگذرانی کردن، خوش زیستن، زندگی کردن
-
تعیش
فرهنگ فارسی معین
(تَ عَ یُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - خوش زیستن ، خوش گذراندن . 2 - (اِ.) گذران .
-
تعیش
لغتنامه دهخدا
تعیش . [ ت َ ع َی ْ ی ُ ] (ع مص ) به حیلت زیستن . (تاج المصادر بیهقی ). || بتکلف اسباب معیشت ساختن و طلب کردن آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تکلف اسباب زندگی . (از اقرب الموارد). اسباب معیشت ساختن . (غیاث اللغات ).
-
تعیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'ayyoš ۱. زندگی کردن.۲. خوش گذراندن.۳. اسباب معیشت ساختن؛ کوشش برای آماده کردن وسایل زندگانی.