کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طاووس پیکر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طاووس پیکر
/tāvuspeykar/
معنی
با اندام زیبا و رنگارنگ مانند طاووس.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طاووس پیکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] [قدیمی، مجاز] tāvuspeykar با اندام زیبا و رنگارنگ مانند طاووس.
-
واژههای مشابه
-
ملک طاووس
لغتنامه دهخدا
ملک طاووس . [ م َ ل َ ] (اِخ ) نام شیطان است نزد علی اللهیان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).نام شیطان نزد یزیدیها که او را می پرستند، اما نه به عنوان معارض و خصم خدای تعالی ، بلکه اینان ملک طاووس یا شیطان را فرشته ای می دانند که هرچند به سبب طغیان و س...
-
خان طاووس
لغتنامه دهخدا
خان طاووس . (اِخ ) دهی است از دهستان دول بخش حومه ٔ شهرستان ارومیّه . واقع در 59 هزارگزی جنوب خاوری ارومیّه و 8 هزارگزی باختر شوسه ٔ ارومیّه به مهاباد. ناحیه ای است واقع در دامنه ٔ کوهستان با آب و هوای مناطق سردسیری ولی سالم . دارای 35 تن سکنه که سنی...
-
خانقاه طاووس
لغتنامه دهخدا
خانقاه طاووس . [ ن َ / ن ِ هَِ ] (اِخ ) نام خانقاهی بوده است که بجانب خانقاه سعدالدین گمشتکین خادم در حلب قرارداشته و امروز داخل کاروانسرای خیری بک شده است . (از خطط الشام محمد کردعلی جزء 6 ص 145).
-
طاووس خرام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] [قدیمی، مجاز] tāvusxa(o)rām با رفتاری زیبا، مانند خرامیدن طاووس.
-
طاووس فش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] ‹طاووسوش› [قدیمی] tāvusfaš مانند طاووس.
-
طاووس وار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] tāvusvār مانند طاووس؛ همچون طاووس.
-
علی طاووس الحرمین
لغتنامه دهخدا
علی طاووس الحرمین . [ع َ ی ِ سُل ْ ح َ رَ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن طرطوسی حرمی . مکنی به ابوبکر و مشهور به طاووس الحرمین . از علمای قرن چهارم هَ . ق . رجوع به علی حرمی شود.
-
خروس طاووس دم
لغتنامه دهخدا
خروس طاووس دم . [ خ ُ س ِ طا دُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صراحی .
-
خروسان طاووس دم
لغتنامه دهخدا
خروسان طاووس دم . [ خ ُ ن ِ دُ ] (ترکیب وصفی ) کنایه از صراحیهای شراب . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
-
مزین به پر طاووس
دیکشنری فارسی به عربی
طاووس
-
جستوجو در متن
-
درستی
لغتنامه دهخدا
درستی . [ دُ س َ / دُ س ِ ] (اِخ ) درشتی . نام دختر انوشیروان است که در حباله ٔ بهرام بود. (برهان ) (آنندراج ). و آن مرکب از دُر و ستی است . (از شرح احوال رودکی ص 1105). این نام مأخوذ از هفت پیکر نظامی است ، و اگر برساخته ٔ نظامی نباشد مصحف واستی (=...
-
طرازیده
لغتنامه دهخدا
طرازیده . [ طِ / طَ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) آراسته . نگاریده . نگارشده : فرازش درفشی درفشان چو شیدبه پیکر طرازیده پیل سپید. اسدی .طرازش یکی نغز طاووس نرطرازیده از گونه گونه گهر. اسدی (گرشاسب نامه ).طرازیده برپیل اورنگ اوی ز گوهر گرفته جهان رنگ اوی . ا...