کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طاهر هراتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طاهر هراتی
لغتنامه دهخدا
طاهر هراتی . [ هَِ رِ هََ ] (اِخ ) اصل او از هرات و نشو و نمایش در قندهار بوده ، این شعر از اوست :خوش آنکه بپرسی دل دیوانه ٔ ما راروشن کنی از شمع رُخت خانه ٔ ما را.(قاموس الاعلام ج 4).
-
واژههای مشابه
-
طاهر شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاک شدن، پاکیزه شدن، تمیز شدن، نظیف شدن ≠ نجسشدن، کثیف شدن، ناپاک شدن، ۲. طیب شدن ۳. بری از گناه شدن
-
طاهر کردن
واژگان مترادف و متضاد
آب کشیدن، پاک کردن، تطهیر کردن ≠ نجس کردن
-
ابن طاهر
لغتنامه دهخدا
ابن طاهر. [ اِ ن ُ هَِ ] (اِخ ) ابوالعباس محمدبن عبداﷲ خراسانی . ادیب معروف . از دست متوکل خلیفه حکومت بغداد داشت و بزمان معتز بر منزلت و مکانت او بیفزود. اورا اشعار لطیفه است ، از جمله در توصیف ترنج گوید:جسم لطیف قمیصه ذَهب رکب ٌ فیه بدیع ترکیب فیه ...
-
ابن طاهر
لغتنامه دهخدا
ابن طاهر. [ اِ ن ُ هَِ ] (اِخ ) ابوعبدالرحمن محمد رئیس . از ادبای اندلس . و او را رسائل و آثاری است مسجع و بلیغ. بتهمت رفض روزگاری دراز محبوس بود و سپس بمیانجی گری ابوبکر وزیر خلاص یافت و در بلنسیه اقامت گزید و آنگاه که این شهر بدست ترسایان افتاد اسی...
-
ابن طاهر
لغتنامه دهخدا
ابن طاهر. [ اِ ن ُ هَِ ] (اِخ ) رجوع به ابومنصور بغدادی شود.
-
ابن طاهر
لغتنامه دهخدا
ابن طاهر. [ اِ ن ُ هَِ ] (اِخ ) رجوع به عبداﷲبن طاهر خزاعی شود.
-
ابن طاهر
لغتنامه دهخدا
ابن طاهر. [ اِ ن ُ هَِ ] (اِخ ) یکی از رؤسای باطنیه ٔ حلب . در 509 هَ .ق . الب ارسلان او را دستگیر کرده و بکشت .
-
ابن طاهر
لغتنامه دهخدا
ابن طاهر. [ اِ ن ُ هَِ ] (از ع ، اِ مرکب ) ابن طایِر. در بعض لغت نامه ها این دو کلمه را به معنی کبک یا تیهو و دُرّاج گفته اند، و ظاهراً ابن طاهر و ابن طایر مصحف ابن طامر و کبک مصحف کیک باشد و تیهو و شراج تفسیری است مصنوع کاتب که از این دو تصحیف ناشی ...
-
آل طاهر
لغتنامه دهخدا
آل طاهر. [ ل ِ هَِ ] (اِخ ) طاهریان . نام سلسله ای از امرای خراسان از اولاد طاهربن حسین بن مصعب ، ملقب بذوالیمینین . این دوده ٔ ایرانی از205 تا 259 هَ .ق . در خراسان استقلال داشته اند. طاهر ذوالیمینین سرسلسله ٔ آنان ، سردار مشهور عباسیان (که در قصیده...
-
شاه طاهر
لغتنامه دهخدا
شاه طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن رضی الدین اسماعیل الحسینی الکاشانی . از سادات انجدان قم و در همدان به دنیا آمد و در شهر کاشان به افاده مشغول گشت . رجوع به طاهر (شاه ...) شود.
-
طاهر باطنی
لغتنامه دهخدا
طاهر باطنی . [ هَِ رِ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت است از کسی که آفریدگار عزّ و علا، مر او را از وساوس و خاطرات نفس و پیوند با اغیار، رهائی بخشوده باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به طاهرالباطن شود.
-
طاهر بخاری
لغتنامه دهخدا
طاهر بخاری . [ هَِ رِ ب ُ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر علما و مؤلفان است و سه تألیف مهم بنام خلاصة الفتاوی ، خزینة الواقعات و کتاب الانساب داردو به سال 542 هَ . ق . درگذشت . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
طاهر تاتی
لغتنامه دهخدا
طاهر تاتی . [ هَِ رِ ] (اِخ ) وی الکن بود و بجای قاف و کاف ، تا میگفت ،و او یکی از ملازمان میرزا مهدی که معشوق میرنجات بود بشمار میرفت . از شرح گل کشتی . (غیاث ) (آنندراج ).