کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طامه
/tāmme/
معنی
بلای سخت که بالاتر از همۀ بلاها باشد؛ داهیه؛ بلا؛ حادثۀ عظیم.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. امر عظیم، حادثه عظیم، بلای عظیم، حادثه بزرگ
۲. رستاخیز، روزقیامت، محشر
۳. داهیه، مصیبت، بلای سخت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طامه
واژگان مترادف و متضاد
۱. امر عظیم، حادثه عظیم، بلای عظیم، حادثه بزرگ ۲. رستاخیز، روزقیامت، محشر ۳. داهیه، مصیبت، بلای سخت
-
طامه
فرهنگ فارسی معین
(مِّ) [ ع . طامة ] (اِ.) 1 - بلای بزرگ . 2 - روز قیامت .
-
طامه
لغتنامه دهخدا
طامه . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جی بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان . در چهارهزارگزی شمال اصفهان و سه هزارگزی باختر راه اصفهان به برخواره . جلگه و معتدل . با 161 تن سکنه . آب آن از چاه . محصول آنجا غلات ، پنبه و تریاک و صیفی . شغل اهالی زراعت و راه ...
-
طامه
لغتنامه دهخدا
طامه . [ م َ ] (اِخ ) دهی است ازبخش نطنز شهرستان کاشان در 60هزارگزی جنوب نطنز به اردستان . کوهستانی سردسیر. با 1100 تن سکنه . آب آن از 8 رشته قنات . محصول آنجا غلات و حبوبات و میوه جات وگلابی آن به خوبی مشهور است . شغل مردان : زراعت است وعده ای برای ...
-
طامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طامَّة] [قدیمی] tāmme بلای سخت که بالاتر از همۀ بلاها باشد؛ داهیه؛ بلا؛ حادثۀ عظیم.
-
واژههای مشابه
-
طامة
لغتنامه دهخدا
طامة. [ طام ْ م َ ] (ع اِ) روز قیامت ، بدان جهت که غالب و فوق همه چیزهاست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). در لغت روز قیامت را گویند کما فی الصراح . (کشاف اصطلاحات الفنون ). نامی است رستاخیز را. (مهذب الاسماء). قیامت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 66). روز ج...
-
طَّامَّةُ
فرهنگ واژگان قرآن
امري است شديد که با شدتش بر هر امر ديگري غلبه کند
-
طامة الکبری
لغتنامه دهخدا
طامة الکبری . [ طام ْ م َ تُل ْ ک ُ را ] (اِخ ) (الَ ...) لقب شیخ نجم الدین ، ابوالجناب ، احمدبن عمر الخیوقی است . رجوع به ابوالجناب شود.
-
واژههای همآوا
-
طامح
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرکش، نافرمان ۲. چشمچران
-
طعمه
واژگان مترادف و متضاد
۱. خوراک، غذا، نواله، خوردنی، رزق، روزی ۲. صید ۳. خوراکجانور
-
طامح
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (ص .) 1 - زن نافرمان . 2 - زن چشم چران . 3 - خوب و عالی از هر چیز.
-
طعمه
فرهنگ فارسی معین
(طُ مَ) (اِ.) خوردنی ، خوراک .
-
طامح
لغتنامه دهخدا
طامح . [ م ِ ] (ع ص ) زن که بی اجازت شوی در اهل خود رود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زن نافرمان . سرکش . (غیاث اللغات ). || زن نگرنده بسوی مردان . (منتهی الارب ) (آنندراج ).- اِمراة طامح یا امراة طماحة؛ زن که بشهوت به مردان نگرد. زن چشم چران . || بلند...