کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طالیقون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طالیقون
لغتنامه دهخدا
طالیقون . (معرب ، اِ) طالِقون . به فارسی ، مس رست گویند. و صفر عربی ، و روی لغت فارسی عبارت از اوست ، چه در بعضی از معادن مس بدون گداز بهم میرسد، و خودرو است ، لهذا به فارسی روی نامیده انددر فلزات تحقیق شده . و آن مسی است زرد ذهبی ، شبیه به برنج مصنو...
-
جستوجو در متن
-
طالقون
لغتنامه دهخدا
طالقون . [ ل ِ ] (معرب ، اِ) طالیقون است . رجوع به طالیقون شود. (فهرست مخزن الادویه ).
-
نحاس صینی
لغتنامه دهخدا
نحاس صینی . [ ن ُ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طالیقون مصنوع . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به طالیقون شود.
-
هفت جوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) haftjuš ۱. [مجاز] شخص جانسخت و پرطاقت.۲. (اسم) [عامیانه] فلز بسیار سخت و محکم که از ترکیب هفت فلز بهدست میآید؛ طالیقون.
-
نحاس
لغتنامه دهخدا
نحاس . [ ن َ / ن ِ / ن ُ ] (ع اِ)مس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسما) (مفاتیح ). به فارسی مس نامند و نوعی که در معدن متکون می شود مس رست گویند و روی عبارت از اوست ، و به عربی صفر و به یونانی طالیقون نامند ...