کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طالبیین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طالبیین
لغتنامه دهخدا
طالبیین . [ ل ِ بی یی ] (ع اِ) جمع طالبی در حالت نصبی و جری . رجوع به طالبی شود.
-
جستوجو در متن
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن عباس بن اسحاق المعروف بالمهلوس قتیل ارمن . وی از طالبیین است و در ایام مقتدر خلیفه بقتل رسیده است . (نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 29 س 8).
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن حسن بن جعفر حجةبن عبیداﷲ الاعرج بن حسین الاصغربن امام سجاد زین العابدین ، مکنی به ابوالحسین عبیدلی عقیقی از مردم مدینه و مورخ و عالم به انساب بود. در مدینه به سال 214 هَ . ق . به دنیا آمد و به سال 277 هَ . ق . در مکه د...
-
زباری
لغتنامه دهخدا
زباری . [ زُ ] (اِخ ) محمد مکنی به ابوعلی بن احمدبن محمد فرزند از نوه ٔ دوم محمد معروف به «زبارة» است . او در عصر خویش بزرگ طالبیین نیشابور بلکه همه ٔ خراسان بود. در 260 هَ . ق . متولد شد و صد سال بزیست و در 360 هَ . ق . درگذشت . ابوعلی از حسین بن فض...
-
طالبی
لغتنامه دهخدا
طالبی . [ ل ِ ] (ص نسبی ) نسبتی است بساداتی که از نسل امیرالمؤمنین علی علیه السلام یا از نسل برادران آن حضرت جعفر و عقیل باشند. (انساب سمعانی ). || علوی . سید. ج ، طالبیون که در حال نصب و جر «طالبیین » خوانند: و بین یدیه رجل من اشراف الطالبیین ... ف...
-
موسی
لغتنامه دهخدا
موسی . [ سا ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب ، مکنی به ابوالحسن ، از شعراء طالبیین است حدیثی چند از او مروی است . وی برادر محمد و ابراهیم پسران عبداﷲ است که منصور عباسی آنان را کشت و بر موسی نیز دست یافت . او را مضروب کرد و سپس بخشو...
-
زباری
لغتنامه دهخدا
زباری . [ زُ ] (اِخ ) محمد مکنی به ابوالحسین بن احمدبن محمدبن عبداﷲبن حسن بن حسین علی بن حسین علی بن ابیطالب . علوی مردی ادیب ، حافظ قرآن ، راویه ٔ اشعار و از قدماء خاندان بنی زباره است ، یعنی پدر دومش محمدبن عبداﷲ ملقب به «زباره » و خود برادر ابوعلی...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یوسف ابی یعقوب بن ابراهیم ، مکنی به ابوجعفر و معروف به ابن الدایه و پدر او پسر دایةبن المهدیست و یاقوت گوید: گمان برم که معروف به ابن الدایة همان یوسف راوی اخبار ابویونس باشد وخدای تعالی داناتر است . پدر احمد، یوسف بن ابرا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن البهلول بن حسان بن سنان ابوجعفر التنوخی ، انباری الاصل . او بیست سال متولی قضاء مدینةالمنصور بود و یازده شب از ربیعالاَّخر رفته سال 318 هَ . ق . بهشتادوهشت سالگی درگذشت . مولد او انبار بسنه ٔ 231 هَ . ق . بود. ابو...
-
صاحب فخ
لغتنامه دهخدا
صاحب فخ . [ ح ِ ب ِ ف َخ خ ] (اِخ ) حسین بن علی بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب . درتجارب السلف آرد که حسین از بزرگان بنی هاشم بود و ازتحمل جور و حیف ملول شد، در مدینه خروج کرد و بسیارخلق متابعت او کردند و اتفاق افتاد که از عامل مدینه بر بعضی طالبیا...