کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طاق و منظر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طاق خضراء
لغتنامه دهخدا
طاق خضراء. [ ق ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی طاق بازیچه رنگ است که آسمان باشد. (برهان ). آسمان : کیمخت سبز آسمان دارد ادیم بیکران خون شب است این بیگمان بر طاق خضرا ریخته .خاقانی .
-
طاق زدن
لغتنامه دهخدا
طاق زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) طاق ساختن . ساختن بنای طاق را. تسقیف . سقف زدن .
-
طاق سنگی
لغتنامه دهخدا
طاق سنگی . [ ق ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طاق که از قطعات سنگ ساخته شده باشد. || (اِخ ) نام گردنه ای است معروف به طاق سنگی در راه یزد. رجوع به گردنه ٔ طاق سنگی شود.
-
طاق کردن
لغتنامه دهخدا
طاق کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) وَتْر. وِتْر. (ترجمان القرآن ).
-
طاق لاجوردی
لغتنامه دهخدا
طاق لاجوردی . [ ق ِ ج ْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی طاق کحلی است که کنایه از آسمان باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (مجموعه ٔ مترادفات ص 10).
-
طاق محامل
لغتنامه دهخدا
طاق محامل . [ ق ِ م َ م ِ ] (اِخ ) محلی در کوفه بوده است . اقبال آشتیانی ذیل احوال مؤمن الطاق آرد:چون در طاق محامل در کوفه دکان صرافی داشته او را مؤمن الطاق ... لقب داده اند. (خاندان نوبختی ص 77).
-
طاق مدنی
لغتنامه دهخدا
طاق مدنی . [ ق ِ م َ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از طاق عمارت : نکنی گر سفر مکه ویثرب چه غم است طاق درگاه ضرور است که باشد مدنی .واعظ قزوینی (از آنندراج ).
-
طاق مزار
لغتنامه دهخدا
طاق مزار. [ ق ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طاق که بر سر بالین تربت سازند : برو ای نوجوان داد جوانی ده که پیران راخمیدنهای قد طاق مزار آرزو باشد.ملاقاسم مشهدی (از آنندراج ).
-
طاق نگون
لغتنامه دهخدا
طاق نگون . [ق ِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آسمان . (آنندراج ).
-
طاق نیمخانه
لغتنامه دهخدا
طاق نیمخانه . [ ق ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طاق نیم خایه . (برهان ).
-
طاق بندی
لغتنامه دهخدا
طاق بندی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) نقشی که بصورت طاق در دیواره ای سازند، برای خوشنمائی : به هر روزنی قبله یکسو شده همه طاق بندی ابرو شده .زلالی (از آنندراج ).
-
طاق میان
لغتنامه دهخدا
طاق میان . (اِخ ) دهی است در چهار فرسنگی مشرق گاوکان .
-
قرجه طاق
لغتنامه دهخدا
قرجه طاق . [ ق َ رَ ج َ ] (اِخ ) جایی است . رجوع به قره جه طاق شود.
-
شش طاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم)[فارسی. معرب] (ریاضی) [قدیمی] šeštāq خیمۀ بزرگ ششگوشه؛ نوعی خیمه؛ سراپرده؛ ششخان: ◻︎ فلان ششطاق دیبا را برون بر / بزن با طاق این ایوان برابر (نظامی۲: ۲۵۷).
-
طاق باز
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [معرب. فارسی] ‹طاقواز› [عامیانه] tāqbāz بهپشتخوابیده.〈 طاقباز افتادن: [مجاز] = 〈 طاقباز خوابیدن〈 طاقباز خفتن: [مجاز] = 〈 طاقباز خوابیدن〈 طاقباز خوابیدن: برپشت خوابیدن؛ برپشت روی زمین دراز کشیدن.