کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طاقت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بی طاقت
لغتنامه دهخدا
بی طاقت . [ ق َ ] (ص مرکب ) (از: بی + طاقت ) ضعیف و ناتوان . (آنندراج ). بدون توانایی . (ناظم الاطباء). بی تاب و توان : کنون جوئی همی حیلت که گشتی سست و بی طاقت ترا دیدم ببرنائی فسارآهخته و لانه . کسایی .در طاعت بی طاقت و بی توش چرایی ای گاه ستمکاری ...
-
طاقت زدا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹طاقتزدای› [قدیمی] tāqatzo(e)dā آنچه تابوتوان را از بین ببرد؛ زدایندۀ طاقت.
-
طاقت شکن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] tāqatšekan شکنندۀ طاقت؛ آنچه تابوتوان را از بین ببرد.
-
طاقت فرسا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹طاقتفرسای› tāqatfarsā آنچه تابوتوان را از دست میبرد.
-
طاقت داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
تحمل (فعل ماض)
-
طاقت فرسا
دیکشنری فارسی به عربی
ثقيل , حاد , مادة مقلصة , متعب
-
تاب و طاقت
لغتنامه دهخدا
تاب و طاقت . [ ب ُ ق َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) توانائی . نیروی مقاومت .
-
طاقت چیزی راداشتن
دیکشنری فارسی به عربی
تحمل (فعل ماض)
-
کوشش طاقت فرسا
دیکشنری فارسی به عربی
الجهود المضنية
-
طاقت و صبر
فرهنگ گنجواژه
شکیبائی.
-
طاقت و هوش
فرهنگ گنجواژه
شکیبائی.
-
قرار و طاقت
فرهنگ گنجواژه
طاقت.
-
طاقت طاق شدن
لهجه و گویش تهرانی
تمام شدن طاقت
-
واژههای همآوا
-
طاقة
لغتنامه دهخدا
طاقة. [ ق َ ] (ع اِ) طاقت . رجوع به طاقت شود. || یک تار از ریسمان . (برهان ) (غیاث اللغات ). تار. لا. توی . یک تاه از رسن . (منتهی الارب ). || یقال : طاقةُ ریحان . (منتهی الارب ). یک شاخ از ریحان . یک طاقه ٔ ریحان . || طاقه ای از زعفران . یک تا از آن...
-
طَاقَةَ
فرهنگ واژگان قرآن
طاقت - منتهاي تحمل