کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طاقت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ارهاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'arhāq دستور دادن به کسی بیش از طاقت وی؛ تکلیف به کار مشکل؛ تحمیل بیش از طاقت.
-
gameness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شخصیت، طاقت، طاقت تحمل مصائب، جان سختی
-
صبر و توان
فرهنگ گنجواژه
طاقت.
-
جون به خرخره رسیدن
لهجه و گویش تهرانی
تمام شدن طاقت
-
yearnful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طاقت فرسا
-
unendurable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی نظیر، طاقت فرسا
-
yearnfulness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طاقت فرسا
-
spankled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طاقت فرسا
-
peacocky
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طاقت فرسا
-
toleware
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طاقت فرسا
-
بی تاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bitāb بیقرار؛ بیطاقت؛ کسی که قرار و آرام ندارد.
-
بی حوصله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] biho[w]sele بیصبر؛ بیطاقت؛ ناشکیبا.
-
کم حوصله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] kamho[w]sele بیصبر؛ بیطاقت؛ ناشکیبا.
-
مالایطاق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mālāyotāq آنچه فوق طاقت است؛ غیرقابلتحمل.
-
تیو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) تاب ، طاقت ، توانایی .