کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طاسة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طاسة
معنی
کاسه , جام , قدح , باتوپ بازي کردن , مسابقه وجشن بازي بولينگ , کاسه رهنما(دستگاه ابزارگيري)
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طاسة
لغتنامه دهخدا
طاسة. [ طاس ْس َ ] (ع ص ) طعنة طاسةٌ؛ نیزه ای که در شکم درآمده . (منتهی الارب ).
-
طاسة
دیکشنری عربی به فارسی
کاسه , جام , قدح , باتوپ بازي کردن , مسابقه وجشن بازي بولينگ , کاسه رهنما(دستگاه ابزارگيري)
-
واژههای مشابه
-
طاسه،تاسه
لهجه و گویش تهرانی
ویار
-
واژههای همآوا
-
تعسة
لغتنامه دهخدا
تعسة. [ ت َ س َ ](ع اِ) بدی و بدبختی و نحوست . (از دزی ج 1 ص 147).
-
جستوجو در متن
-
قدح
دیکشنری فارسی به عربی
طاسة
-
باتوپ بازی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
طاسة
-
مسابقه وجشن بازی بولینگ
دیکشنری فارسی به عربی
طاسة
-
کاسه رهنما(دستگاه ابزارگیری)
دیکشنری فارسی به عربی
طاسة
-
کاسه
دیکشنری فارسی به عربی
طاسة , کاس , مقبس
-
جام
دیکشنری فارسی به عربی
زجاج , طاسة , ظرف , قدح , کاس
-
زخمه ٔ کاسه
لغتنامه دهخدا
زخمه ٔ کاسه . [ زَ م َ / م ِ ی ِ س َ / س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چوبهای باریکی که کاسه بدان نوازند. و مراد از کاسه ، طاسه باشد که پیش امرا و سلاطین نوازند. (بهار عجم ) (آنندراج ) . و رجوع به زخمه ریختن شود.