کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طاسات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طاسات
/tāsāt/
معنی
۱. مجموعهای از سیوپنج ظرف چینی، شیشهای، یا فلزی که برحسب کوچکی و بزرگی، ضخامت و نازکی، و کم و زیاد بودن مایع داخل آنها، اصوات آنها تنظیم میشد و نوازنده بهوسیلۀ ضرباتی که به آن ظروف میزد نتها و آهنگهای مختلف تولید میکرد.
۲. نوعی ساز کوبهای که در قدیم با دُم گام نواخته میشد و در جنگها روی فیل یا اسب قرار میدادند و با کوبیدن بر آن اعلان جنگ میکردند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طاسات
لغتنامه دهخدا
طاسات . (ع اِ) ج ِ طاس ، به معنی آوند. رجوع به طاس شود.
-
طاسات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (موسیقی) [قدیمی] tāsāt ۱. مجموعهای از سیوپنج ظرف چینی، شیشهای، یا فلزی که برحسب کوچکی و بزرگی، ضخامت و نازکی، و کم و زیاد بودن مایع داخل آنها، اصوات آنها تنظیم میشد و نوازنده بهوسیلۀ ضرباتی که به آن ظروف میزد نتها و آهنگهای مخت...
-
واژههای همآوا
-
تاسعة
لغتنامه دهخدا
تاسعة. [ س ِ ع َ ] (ع ص ) مؤنث لفظ تاسع است . (فرهنگ نظام ). || (اِ) در اصطلاح علم هیئت و نجوم ، یک جزء از شصت جزء ثامنه است . (فرهنگ نظام ).
-
جستوجو در متن
-
کاسات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کٲسات، جمعِ کٲس] (موسیقی) [قدیمی] kāsāt = طاسات
-
طاس
لغتنامه دهخدا
طاس . (اِ) در اصل فارسی تاس است ، فارسی زبانان عربی دان به طاء نویسند و رواج گرفت ، از عالم طپیدن و طلا به معنی طشت کلان و گهری . (غیاث اللغات ). و در منتخب نوشته ظرفی که درو آب و شراب خورند و هیچ نگفته که معرب است و در شرح نصاب نوشته که : طاس از لغا...
-
ساز
لغتنامه دهخدا
ساز. (اِ) آلت موسیقی . آنچه که نوازند مانند چنگ و عود و بربط و طنبور و قیچک و قانون و امثال آن . (از برهان ). نی و چنگ و هر چه بنوازند.(رشیدی ). چنگ . (شعوری ). آنچه میزنند مثل رباب و بربط و چغانه و امثال آن . (شرفنامه ٔ منیری ). چیزی که مطربان نوازن...