کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طارم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طارم
/tāra(o)m/
معنی
۱. خرگاه؛ سراپرده.
۲. گنبد.
۳. خانۀ چوبی.
۴. نردۀ چوبی یا فلزی.
۵. چوببستی که برای تاک درست میکنند.
〈 طارم اخضر: [قدیمی، مجاز] آسمان.
〈 طارم اطلس: [قدیمی، مجاز] = 〈 طارم اخضر
〈 طارم اعلی: [قدیمی، مجاز] آسمان؛ فلک؛ عرش برین.
〈 طارم فیروزه: [قدیمی، مجاز] = 〈 طارم اخضر
〈 طارم نیلگون: [قدیمی، مجاز] = 〈 طارم اخضر
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تارم
۲. محجر
۳. خانهچوبین، کلبه
۴. داربست، داربند
۵. آسمان، سپهر، فلک
۶. خیمه، خرگاه
۷. ایوان
دیکشنری
trellis
-
جستوجوی دقیق
-
طارم
واژگان مترادف و متضاد
۱. تارم ۲. محجر ۳. خانهچوبین، کلبه ۴. داربست، داربند ۵. آسمان، سپهر، فلک ۶. خیمه، خرگاه ۷. ایوان
-
طارم
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ معر. ] (اِ.) تارم ؛ خرگاه ، سراپرده .
-
طارم
لغتنامه دهخدا
طارم . [ رَ ] (اِخ ) (... رود) ظاهراً رودیست که از طارم علیا (تابع زنجان ) میگذرد. در حبیب السیر آمده : مرکب همایون پادشاه ربع مسکون از ده ِ سلطانیه به طارم رود و از آنجا بطریق فومن متوجه امیره ٔ دباج شود. (حبیب السیر چ تهران جزو 4 از ج 3 ص 374).
-
طارم
لغتنامه دهخدا
طارم . [ رَ ] (اِخ ) یاقوت این کلمه را بدین صورت آورده (طرم ) گوید ناحیه ای است بزرگ در کوههای مشرف بر قزوین طرف بلاد دیلم . آن ناحیه را دیده ام . اراضی و دیه هایی کوهستانی در آن ناحیت یافتم که به اندازه ٔ فرسنگی هم در آن دشت هموار یافت نمیشود. با ای...
-
طارم
لغتنامه دهخدا
طارم . [ رَ ] (اِخ ) یکی از اجداد ایسن قتلغ از امراء عصر سلطان محمد خدابنده . (ذیل جامع التواریخ حافظ ابرو ص 5).
-
طارم
لغتنامه دهخدا
طارم . [ رَ ] (معرب ، اِ) محجری را گویند که از چوب سازند و اطراف باغ و باغچه بجهت منع از دخول مردم نصب کنند. (برهان ). چوب بست گرد باغ و باغچه .محجری که از چوب سازند و به اطراف باغ نهند تا مانعاز دخول شود. (غیاث اللغات ). نرده . || چوب بندی که از برا...
-
طارم
لغتنامه دهخدا
طارم . [رَ ] (اِخ ) ناحیه ٔ طارم میانه ٔ مشرق و جنوب فرک . درازی آن از قریه ٔ سرچاهان تا قریه ٔ تاشکت دوازده فرسنگ ، پهنای آن از سه فرسنگ نگذرد، محدود است از جانب مشرق بناحیه ٔ فارغان و از شمال بناحیه ٔ خشن آباد و از سمت مغرب بناحیه ٔ فرک . هوا و آبش...
-
طارم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: تارم] [قدیمی] tāra(o)m ۱. خرگاه؛ سراپرده.۲. گنبد.۳. خانۀ چوبی.۴. نردۀ چوبی یا فلزی.۵. چوببستی که برای تاک درست میکنند.〈 طارم اخضر: [قدیمی، مجاز] آسمان.〈 طارم اطلس: [قدیمی، مجاز] = 〈 طارم اخضر〈 طارم ا...
-
واژههای مشابه
-
آبگینه طارم
فرهنگ واژههای سره
سپهر
-
هفت طارم
لغتنامه دهخدا
هفت طارم . [ هََ رَ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت آسمان است . (برهان ) : سُرادِق مزعفر در چهره ٔ هفت طارم اخضر کشیده . (سندبادنامه ).
-
هم طارم
لغتنامه دهخدا
هم طارم . [ هََ رَ ] (ص مرکب )دو چیز که مرتبه ٔ برابر دارند. هم درجه : هم طارم آفتاب ، رویش هم قافله ٔ عبیر، بویش .نظامی .
-
طاق طارم
لغتنامه دهخدا
طاق طارم . [ ق ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به معنی طاق اخضر است که کنایه از آسمان باشد. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) : رستخیز است خیز و باز شکاف سقف ایوان و طاق طارم را.خاقانی .
-
طارم اخضر
لغتنامه دهخدا
طارم اخضر. [ رَ م ِ اَ ض َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان ). آسمان : نیست جای پرفشانی چار دیوار قفس مانده ای در تنگنای طارم اخضر چرا؟صائب .
-
طارم اعلی
لغتنامه دهخدا
طارم اعلی . [ رَ م ِ اَ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آسمان . فلک . چرخ : گهی بر طارم اعلی نشینم گهی در پیش پای خود نبینم .سعدی (گلستان چ یوسفی ص 90).