کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طارق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طارق
لغتنامه دهخدا
طارق . [ رِ ] (اِخ ) غلام عبیداﷲ پسر زیاد. ابن عبدربه از ابن شبرمة القاضی نقل کرده گوید: ابن شبرمة گفت پیش از آنکه پدرم بر مسند قضا نشیند با او نشسته بودم . طارق غلام ابن زیاد بگذشت در حالی که والی بصره بود و گروهی از اشراف با او بودند. چون پدرم او ر...
-
طارق
لغتنامه دهخدا
طارق . [ رِ ] (اِخ ) کوه طارق به طبرستان . در عجائب المخلوقات و آثارالباقیه آمده که در آن کوه غاری است و در آنجا دکه ای که آن را دکه ٔ سلیمان خوانند و به برکت سلیمان آن را معظم دارند و اگر او را بقاذورات ملوث کنند، هوا متغیر شود و صاعقه و بارندگی آرد...
-
طارق
لغتنامه دهخدا
طارق . [ رِ ] (اِخ ) موضعی است . (معجم البلدان ). || قریه ای است به افریقا.
-
طارق
لغتنامه دهخدا
طارق . [ رِ ] (اِخ ) مولی عثمان بن عفان . کان امیراً علی المدینة. (منتهی الارب ). طارق نام پدرش عمرو است و غلام خلیفه ٔ سوم عثمان بن عفان بود.عبدالملک بن مروان او را والی مدینه کرد و پنج ماه در مدینه به امر ولایت اشتغال ورزید. خلیفه ٔ عصفری گوید: طار...
-
طارق
لغتنامه دهخدا
طارق . [ رِ ] (اِخ ) نام پسر اُمیةبن عبدالشمس که بنات طارق که در عرب بحسن ضرب المثلند بدو منسوبند.
-
طارق
لغتنامه دهخدا
طارق . [ رِ ] (ع ص ، اِ) ستاره ٔ صبح . ستاره ٔ بام . (مهذب الاسماء). ستاره ٔ روز.(شعوری ) (برهان ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بشب آینده . بعضی طارق زحل را گویند. || زن و شتر ماده ای که بحد اشتهای نر و شوهر رسیده باشند. || فال سنگک زننده . (منتهی الار...
-
طارق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tāreq ۱. هشتادوششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۲ آیه.۲. (اسم، صفت) [قدیمی] درشبآینده؛ به شب پیداشونده؛ آینده در شب.
-
واژههای مشابه
-
طَّارِقِ
فرهنگ واژگان قرآن
نام يک ستاره
-
جبل طارق
لغتنامه دهخدا
جبل طارق . [ ج َ ب َ ل ِ رِ ] (اِخ ) تنگه ای است بین اروپا (اسپانیا) و افریقا (قسمت غربی اسپانیای شمالی ) که بحر متوسط را به بحر اطلس متصل میسازد. موقعیت استراتژیکی آن بسیار مهم است . (از المنجد).
-
جبل طارق
لغتنامه دهخدا
جبل طارق . [ ج َ ب َ ل ِ رِ ] (اِخ ) مجموعه ٔ صخره هائی است در ساحل جنوبی اندلس به اسپانیا از طرف غرب بشهر «جون جبل طارق » و از شرق به بحر روم و بحر متوسط محدود میشود. این ناحیه از مستعمرات انگلیس بودکه در استحکامات آن مبالغ هنگفتی مصرف شد و بر بالای...
-
جبل طارق
لغتنامه دهخدا
جبل طارق . [ ج َ ب َ ل ِرِ ] (اِخ ) یا جون جبل طارق . نام شهری است نزدیک به جبل طارق . صاحب منجم العمران آرد: شهر جبل طارق در مسافت 65میلی قادس بسمت جنوب شرقی قرار دارد و حدود بیست هزار تن سکنه ٔ انگلیسی و اسپانیولی و یهودی و مغربی دارد. دولت انگلستا...
-
ام طارق
لغتنامه دهخدا
ام طارق . [ اُم ْ م ِ رِ ] (اِخ ) از زنان صحابی بوده است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 252 شود.
-
ام طارق
لغتنامه دهخدا
ام طارق . [ اُم ْ م ِ رِ ] (ع اِ مرکب ) شتر مرغ . (یادداشت مؤلف ). || پروانه . (مهذب الاسماء).
-
بنات طارق
لغتنامه دهخدا
بنات طارق . [ ب َ ت ُ رِ ] (ع اِ مرکب ) دختران اشراف و بزرگان که در شرافت مانند کوکب هستند. و به دختران علأبن طارق بن امیةبن عبدالشمس که در حسن و شرف ضرب المثل بودند گفته میشد. رجوع به المرصع و امتاع الاسماع شود.
-
جبل طارق
دیکشنری عربی به فارسی
جبل الطارق