کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طاحن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طاحن
/tāhen/
معنی
آردکننده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آسیا، آسیاب بادی، طاحونه،
۲. آسیابان، آردکننده
۳. گاوخرمنکوب
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طاحن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آسیا، آسیاب بادی، طاحونه، ۲. آسیابان، آردکننده ۳. گاوخرمنکوب
-
طاحن
لغتنامه دهخدا
طاحن . [ ح ِ] (ع ص ) آردکننده . || گاوی که در مرکز خرمن بندند وقت کوفتن خرمن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
طاحن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] tāhen آردکننده.
-
جستوجو در متن
-
طاحنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طاحنَة] [قدیمی] tāhene ۱. = طاحن۲. [مجاز] دندان آسیا.
-
راید
لغتنامه دهخدا
راید. [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) رائد. اسم فاعل از ریشه ٔ «رود». جوینده و خواهنده . (منتهی الارب ). جوینده و طلب کننده و خواهنده . (ناظم الاطباء). ج ، رادة، رُوّاد، رائدون . (المنجد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آنکه او را جهت طلب آب و علف فرستاده باشند...
-
گاو
لغتنامه دهخدا
گاو. (اِ) ایرانی باستان : گاو ، پهلوی : گاو ، کردی : گا . افغانی : گوا . اُسِّتی : یگ ، قوگ (گاو ماده ). بلوچی : گک گکس (گاو، گاو ماده ، گاو نر). وخی : گیو ، گو . سریکلی : ژَئو .شغنی : ژائو . سنگلچی و منجی . گائو. یغنوبی ، گوا . (اساس اشتقاق اللغة ص ...