کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طاب طاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طاب طاب
لغتنامه دهخدا
طاب طاب . (اِ) طبطاب : و بگذشته شدن او توان گفت که سواری و چوگان و طاب طاب و دیگر آداب این کار مدروس شد. (تاریخ بیهقی ). رجوع به طبطاب شود.
-
واژههای مشابه
-
طَابَ
فرهنگ واژگان قرآن
خوش آمد - خوشایند بود - به نظر پاک و پاکیزه و طيّب آمد
-
واژههای همآوا
-
تاب تاب
لغتنامه دهخدا
تاب تاب . (نف مرکب ) پرتوافکن ، نورافشاننده : ای عوض آفتاب روز و شبان تاب تاب تو بمثل چون عقاب حاسد ملعونت خاد.منوچهری .
-
جستوجو در متن
-
مدروس گشتن
لغتنامه دهخدا
مدروس گشتن . [ م َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) فرسوده و کهنه شدن . متروک و بی رونق شدن . || مطموس و محو و ناپدید شدن . از بین رفتن : چه وقایع و حوادث به مرور شهور ایام و امتداد دهور و اعوام آن را مدروس و مطموس می گرداند. (رشیدی ). کسانی که شهرها و دیه ها و ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )علی نوشتگین . وی از سالاران و امراء زمان مسعود غزنوی است . ابوالفضل بیهقی گوید: احمد مردی بود مبارز و سالاریها کرده و در سواری و چوگان و طاب طاب [ شاید: طبطاب ] یگانه ٔ روزگار بود و هنگامی که ، در سال 422 هَ . ق . امیرمسعود از ...
-
تاب
لغتنامه دهخدا
تاب . (اِخ ) (نهر...) طاب . نهرطاب : این رود طاب از حدود نواحی سمیرم منبع آن است و می افزاید تا به در ارجان رسد و در زیر پل بکان بگذرد و روستای ریشهر را آب دهد و بنزدیکی سینیز در دریا افتد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 122). ... هوایش [ ارّجان ] گرمسیر ع...
-
آب شیرین
لغتنامه دهخدا
آب شیرین . [ ب ِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه سیرجان و بندرعباس میان زرتو و سرزه . || نام یکی از سه آبراهه ٔ رود طاب ، و آن را آب خیرآباد هم مینامند.
-
مطابة
لغتنامه دهخدا
مطابة. [ م ُ طاب ْ ب َ ] (ع مص ) دارو و درمان کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دارو کردن و درمان کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
حمة
لغتنامه دهخدا
حمة. [ ح ِم ْ م َ] (ع اِ) عرق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). خوی : طابت حمتک ؛ اَی عرقک و لایقال طاب حمامک . (منتهی الارب ). || مرگ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
چارسو بزرگ طهران
لغتنامه دهخدا
چارسو بزرگ طهران . [ ب ُ زُ گ ِ طِ ] (اِخ ) در سنه ٔ 1222 هَ . ق . در عهد خاقان مغفور فتحعلی شاه طاب اﷲ ثراه ساخته شده است . (مرآت البلدان ج 4 ص 49).
-
عثمان
لغتنامه دهخدا
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابراهیم الطرسوسی مکنی به ابوعمرو. قاضی و از کُتّاب ادباء بود. قضاوت معرة النعمان به وی واگذار شد و به سال 400 هَ . ق . به کفر طاب بین حلب و معرة درگذشت . اوراست اخبار الحجاب . (از اعلام زرکلی ).
-
زهره
لغتنامه دهخدا
زهره . [ ] (اِخ ) (رود...) آبش شیرین مایل به شوری است . در زمستان و بهار عبور کاروان از آن جز به تدبیر ممکن نشود. رودخانه ٔ فهلیان و رودخانه ٔ نورآباد ممسنی و رودخانه ٔ سرآب سیاه ممسنی و رودخانه ٔ چال موره ٔ کهکیلویه در قریه ٔ پشت کوه ، ناحیه ٔ باوی ...