کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طابخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
طابخ
/tābex/
معنی
۱. پزنده؛ آشپز.
۲. (اسم) تب شدید؛ تب تند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
طابخ
لغتنامه دهخدا
طابخ . [ ب ِ ] (ع ص ) تب سخت گرم . (منتهی الارب ) (دهار) (بحر الجواهر). تب تُند. || طبّاخ . آشپز. دیگ پز. خوالیگر. مطبخی .
-
طابخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] tābex ۱. پزنده؛ آشپز.۲. (اسم) تب شدید؛ تب تند.
-
جستوجو در متن
-
طبخ
لغتنامه دهخدا
طبخ . [ طُب ْ ب َ ] (ع اِ) ج ِ طابخ . فرشتگان عذاب . واحد آن طابخ است . (منتهی الارب ).
-
طباخ
لغتنامه دهخدا
طباخ . [ طَب ْ با ] (ع ص ) پزنده . باورچی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). خورشگر. خوالیگر. (دهار). مطبخی . آشپز. خوردنی پز. خوراک پز. دیگ پز. طابخ : عجاهن ؛ طباخ . (منتهی الارب ).مرد طباخ و نعمت بسیار.سنائی .
-
طابخة
لغتنامه دهخدا
طابخة. [ ب ِ خ َ ] (ع ص ) تأنیث طابخ . || (اِ) گرمای نیمروز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گرمگاه . (مهذب الاسماء).گرمای روز. || (اِخ ) لقب عامربن الیاس بن مُضَر. (منتهی الارب ). و رجوع به تاریخ سیستان ص 50 شود. || نام قبیله ای است . (مهذب الاسماء).
-
خوالیگر
لغتنامه دهخدا
خوالیگر. [ خوا / خا / خ َ گ َ ] (ص مرکب ) خوالگر. طباخ . مطبخی . آشپز. دیگ پز. طابخ . قادر. خورشگر. پزنده . باورچی .سفره چی . خوراک پز. (یادداشت بخط مؤلف ) : یکی خانه او را بیاراستندبدیبا و خوالیگران خواستند. فردوسی .می و خوان و خوالیگران یافتی . فر...