کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طاء
لغتنامه دهخدا
طاء. (اِ) نام حرف ط. حرف شانزدهم از حروف تهجی است .
-
طاء
لغتنامه دهخدا
طاء. (ع ص ) (الَ ...) مرد که سیر نشود از آرامش با زنان . کسی که با زنان صحبت بسیار کند. (آنندراج ). مرد بسیار آرامش کننده ٔ با زنان . (مهذب الاسماء) (دهار).
-
واژههای همآوا
-
تئا
فرهنگ نامها
هدیه خداوند
-
تاء
لغتنامه دهخدا
تاء. (اِ) نامی است که در اطراف تهران و خرم آباد به درخت داغداغان دهند. رجوع به داغداغان شود.
-
طاع
لغتنامه دهخدا
طاع . (ع ص ) فرمانبردار. (منتهی الارب ).
-
تئا
واژهنامه آزاد
هدیه خداوند
-
جستوجو در متن
-
طوغ
لغتنامه دهخدا
طوغ . (ترکی ، اِ) لفظ ترکی بمعنی نشان فوج ،و طاء مبدل از تای فوقانی است . (غیاث ) (آنندراج ).
-
تلا
لغتنامه دهخدا
تلا.[ ت ِ ] (اِ) بمعنی ذهب که فارسیان عربی دان به طاء نوشته اند. از عالم طپیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
ذعاة
لغتنامه دهخدا
ذعاة. [ ذُ ] (اِخ ) موضعی است (مراصدالاطلاع چ طهران ) و ظاهراً غلط کاتب است . چه در معجم البلدان ذعاط با طاء مؤلف آمده است .
-
قراداغ
لغتنامه دهخدا
قراداغ . [ ق َ ] (ترکی ، اِ مرکب ) کوه سیاه و قراطاق به طاء مهمله نیز آمده . (آنندراج ).
-
طرة
لغتنامه دهخدا
طرة. [ طُرْ رَ ] (اِخ ) شهری است به افریقیه . (منتهی الارب ). شهر کوچکی به افریقیه . (معجم البلدان ج 6 ص 46). صاحب منتهی الارب لفظ «طرة» را که نام شهر است بفتح طاء آورده ولی صاحب معجم البلدان بضم طاء قید کرده و حتی گفته است «بلفظ طُرّةالثوب ».
-
مشالة
لغتنامه دهخدا
مشالة. [ م ُ ل َ ] (ع ص ) ظاء مشالة؛ ظاءمؤلف . ظاء اخت الطاء. طاء مشالة؛ طاء مؤلف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و البیض کله بالضاد المعجمة الابیض النملة و النعام فانه بالظاء المشالة. (قاموس مجدالدین ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
قطوانی
لغتنامه دهخدا
قطوانی . [ ق َ طَ ] (اِخ ) ابومحمدبن محمد ایوب ، واعظ و مفسر بود و به سال 506 هَ . ق . درگذشت . وی به قطوان سمرقند منسوب است ، و مردم آن طاء را ساکن خوانند. (اللباب ).