کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زی
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ زیستن) zi ۱. = زیستن۲. زینده؛ زندگیکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبزی.
-
زی
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [قدیمی] zi ۱. بهطرفِ؛ بهجانبِ؛ بهسویِ.۲. نزدیکِ؛ نزدِ.۳. (اسم) حد و اندازه.
-
زی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زیّ] [قدیمی] zi[yy] ۱. هیئت؛ شکل.۲. شکل لباس؛ طرز پوشاک.
-
ذی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] zi صاحبِ؛ دارایِ؛ دارنده: ذیجاه، ذیحیات.
-
زی
واژهنامه آزاد
زیستن - زندگی کردن
-
زی
واژهنامه آزاد
زی zi مخفف زندگی، حالت امری دوم شخص مفرد زندگی کردن. زی = زندگی کن. آنچنان زی که چو میری، برهی نه چنان زی که چو میری، برهند
-
جستوجو در متن
-
اباضی
لغتنامه دهخدا
اباضی . [ اِ ضی ی ] (ص نسبی ، اِ) یک تن از اباضیه .
-
ابوالوضی
لغتنامه دهخدا
ابوالوضی .[ اَ بُل ْ وَ ضی ی ] (اِخ ) عبادبن نسیب . محدث است .
-
توضی
لغتنامه دهخدا
توضی . [ ت َ وَض ْ ضی ] (ع مص ) وضو ساختن . رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
رافضیة
لغتنامه دهخدا
رافضیة. [ ف ِ ضی ی َ ] (ص نسبی ) تأنیث رافضی . رجوع به رافضی شود.
-
فیضیضی
لغتنامه دهخدا
فیضیضی . [ ف َ ضی ضا ] (ع ص ) رجوع به فوضوضاء و فیضوضی شود.
-
ارضیة
لغتنامه دهخدا
ارضیة. [ اَ ضی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث ارضی .
-
حرضی
لغتنامه دهخدا
حرضی . [ ح ُ ضی ی ] (ع ص نسبی ) اشنانی . اُشنان فروش .
-
نضی
لغتنامه دهخدا
نضی . [ ن ُ ضی ی ] (ع مص ) پیشی گرفتن اسب . (از المنجد). نضو. (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به نَضْوْ شود.
-
غضیضة
لغتنامه دهخدا
غضیضة. [ غ َ ضی ض َ ] (ع ص ) مؤنث غضیض . (اقرب الموارد). رجوع به غضیض شود.