کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضیق النفس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ضیق النفس
/ziqonnafas/
معنی
درد سینه که به واسطۀ آن انسان بهسختی نفس بکشد؛ آسم؛ تنگینفس.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضیق النفس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (پزشکی) [قدیمی] ziqonnafas درد سینه که به واسطۀ آن انسان بهسختی نفس بکشد؛ آسم؛ تنگینفس.
-
واژههای مشابه
-
ضيق
دیکشنری عربی به فارسی
پريشاني , اندوه , محنت , تنگدستي , درد , مضطرب کردن , محنت زده کردن
-
ضيق
دیکشنری عربی به فارسی
تنگ , کم پهنا , باريک , دراز و باريک , محدود , باريک کردن , محدود کردن , کوته فکر
-
ضَيْقٍ
فرهنگ واژگان قرآن
تنگي
-
جستوجو در متن
-
بنگ رنگ
لغتنامه دهخدا
بنگ رنگ . [ ب َ رَ ](اِ مرکب ) ضیق النفس . (ناظم الاطباء). ضیق النفس . تنگی نفس . (فرهنگ فارسی معین ). || (ص مرکب ) گرفتار ضیق النفس . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
-
نفس تنگی
لغتنامه دهخدا
نفس تنگی . [ ن َ ف َ ت َ] (حامص مرکب ) بیماری ضیق النفس . (ناظم الاطباء). عسرالنفس . تنگی نفس . ضیق النفس . (یادداشت مؤلف ). آسم .
-
تنگ نفس
لغتنامه دهخدا
تنگ نفس . [ ت َ ن َ ف َ ] (ص مرکب ) آنکه دچار ضیق النفس باشد. (از فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) شاید در اصل تنگی نفس . عسرالنفس . ضیق النفس . ربو. بهر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در تداول ، ضیق النفس . بمعنی اخیر تنگی نفس صحیح است . (فرهنگ فارسی ...
-
دماور
لغتنامه دهخدا
دماور. [ دَ وَ ] (اِ مرکب ) ضیق النفس و دمابر. (ناظم الاطباء). ضیق نفس . (آنندراج ). رجوع به ضیق نفس شود.
-
دمابر
لغتنامه دهخدا
دمابر. [ دَ ب َ ] (اِ مرکب ) دماور. ضیق النفس . (برهان ). و رجوع به دماور شود.
-
ریةالحمارالوحش
لغتنامه دهخدا
ریةالحمارالوحش . [ ی َ تُل ْ ح ِ رِل ْ وَ ] (ع اِ مرکب ) شش گورخر، چون خشک کنند و بکوبند و بیاشامند نافعبود ضیق النفس را و سرفه را. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
لعوق الاسقیل
لغتنامه دهخدا
لعوق الاسقیل . [ ل َ قُل ْ اِ ] (ع اِ مرکب ) ینفع من الانتصاب و الربو و ضیق النفس و (صنعته )عصارة العنصل تعقد بالعسل . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ).
-
سسعند
لغتنامه دهخدا
سسعند. [ س َ ع َ ] (معرب ، اِ) به لغت سریانی عود بلسان را گویند و آن نوعی از عود است و عرق النساءو صرع و تاریکی چشم و ضیق النفس را نافع است . (آنندراج ). مأخوذ از سریانی . عود بلسان . (ناظم الاطباء).
-
سنخج
لغتنامه دهخدا
سنخج . [ س َ ن َ ] (اِ) ظاهراً مصحف جخج . (حاشیه ٔ برهان قاطعچ معین ). علتی است که آنرا تنگی نفس گویند و به عربی ضیق النفس خوانند. (برهان ). ربو. سنخچ : از غم و غصه دل دشمنت بادگاه در تاپاک و گاهی در سنخج .منصور منطقی .