کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضیافت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
banquetings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضیافت
-
توشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹توژی› [قدیمی] tuši نوعی ضیافت که در آن هرکس هر طعامی دارد بیاورد و با هم بخورند؛ نوعی ضیافت که هر کسی سهم خود را بدهد.
-
banquet song
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آهنگ ضیافت
-
banqueting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضیافت، مهمان کردن
-
میهمانی
واژگان مترادف و متضاد
سور، ضیافت، مهمانی ≠ عزا
-
طو
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) ضیافت ، جشن .
-
مضیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mazif محل ضیافت؛ جای پذیرایی مهمان.
-
catering manager
مدیر خدمات پذیرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مدیر بخشی از مهمانخانه که با استفاده از مهارتهای خود در طراحی و سازماندهی و اجرای ضیافتهای مهمانخانه به تبلیغ و فروش خدمات ضیافتها میپردازد
-
تو
لغتنامه دهخدا
تو. [ ت ُ ] (ترکی ، اِ) طو. طوی . مهمانی و ضیافت . (برهان ) (آنندراج ). ضیافت و مهمانی . (ناظم الاطباء).
-
ولیمه
واژگان مترادف و متضاد
سور، ضیافت، عروسی، عیش، مهمانی
-
کاوالیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cavalier] kāvāl[i]ye مردی که زنی را در ضیافت و رقص همراهی میکند.
-
repast
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجله، خوراک، ضیافت، وقت غذاخوری
-
banquet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضیافت، مهمانی، بزم، سور، مهمان کردن
-
banquets
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضیافت، مهمانی، بزم، سور، مهمان کردن
-
مادبة
دیکشنری عربی به فارسی
مهماني , ضيافت , مهمان کردن , سور , بزم