کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ضیا
/ziyā/
معنی
نور؛ روشنایی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پرتو، روشنایی، روشنی، ضوء، نور ≠ تاریکی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: ziyā) (عربی ، ضیاء) (در قدیم) نور ، روشنی .
-
ضیا
واژگان مترادف و متضاد
پرتو، روشنایی، روشنی، ضوء، نور ≠ تاریکی
-
ضیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ضیاء] [قدیمی] ziyā نور؛ روشنایی.
-
واژههای همآوا
-
ذیع
لغتنامه دهخدا
ذیع. [ ذَ ] (ع مص ) ذیوع . ذیعان : ذیع خبر؛ پراکنده شدن آن . ذیوع آن . فاش شدن آن . آشکار شدن خبر. (زوزنی ). بگستردن خبر. || آشکار کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
ضیع
لغتنامه دهخدا
ضیع. [ ض َ / ضی ] (ع مص ) ضیاع . ضَیعة. هلاک شدن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). تلف گردیدن . || بی تیمار و هیچکاره گردیدن . (منتهی الارب ).
-
ضیع
لغتنامه دهخدا
ضیع. [ ی َ ] (ع اِ) ج ِ ضیعة. (منتهی الارب ).
-
ضیع
لغتنامه دهخدا
ضیع. [ ی َ] (ع مص ) ضَیاع . رجوع به ضیاع شود. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
محمدضیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: mohammad ziyā) از نامهای مرکب ، ← محمد و ضیا .
-
روشنی
واژگان مترادف و متضاد
پرتو، تابش، درخشش، روشنایی، رونق، شعاع، صراحت، ضیا، فروغ، وضوح
-
نارالضیافة
لغتنامه دهخدا
نارالضیافة. [رُض ْ ضیا ف َ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به نارالقری شود.
-
سنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سناء] [قدیمی] sanā ۱. ضیا؛ روشنایی؛ روشنی؛ فروغ.۲. رفعت؛ بلندی.
-
فروغ
واژگان مترادف و متضاد
پرتو، تاب، تابش، تابندگی، درخشش، درخشندگی، روشنایی، روشنی، روشنایی، شعشعه، ضیا، لمعان، نور، وراغ
-
پرتو
واژگان مترادف و متضاد
۱. اشعه، تاب، تابش، درخشش، روشنایی، روشنی، سو، شعاع، شعشعه، ضیا، فروغ، نور ۲. اثر، نقش