کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضَّرَّاءِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضَّرَّاءِ
فرهنگ واژگان قرآن
هر چيزي که مايه بد حالي انسان شود - بلاء و مضرتي که از حال پريشان صاحبش خبر دهد - شدائد
-
واژههای مشابه
-
ضراء
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدبختی، تنگدستی، سختی، شدت، عسرت، فلاکت، نکبت ۲. آسیب، صدمه، گزند ۳. غلا، قحط
-
ضراء
فرهنگ فارسی معین
(ضَ رّ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - دشواری ، تنگ دستی . 2 - گزند، آسیب . 3 - رنجوری . 4 - قحط .
-
ضراء
فرهنگ فارسی معین
(ضَ) [ ع . ] (مص ل .) نهان شدن ، پنهان گشتن .
-
ضراء
لغتنامه دهخدا
ضراء. [ ض َ ] (ع ص ، اِ) درختان انبوه در وادی که در آن پنهان توان شدن . یقال : هو یمشی الضراء؛ اذا مشی مستخفیاً فیما یواری من الشجر. || زمین نشیب با اندک درخت که جای میگیرد در آن ددان . (منتهی الارب ).
-
ضراء
لغتنامه دهخدا
ضراء. [ ض َ ] (ع مص ) نهان شدن . (منتهی الارب ).
-
ضراء
لغتنامه دهخدا
ضراء. [ ض َرْ را ] (ع اِ) ضرّ. گزند. || سختی . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). بدحالی . (منتهی الارب ). مقابل سرّاء. درشتی . درویشی . (دهار). بأساء. بدبختی . تنگی . دشخواری : الذین ینفقون فی السرّاء و الضراء ؛ آنانکه مال نفقه و هزینه کننددر خواری و د...
-
واژههای همآوا
-
ظراء
لغتنامه دهخدا
ظراء. [ ظَ ] (اِخ ) کوهی است در بلاد هذیل . تأبطشرا ظاهراً در بیت ذیل از ظرءهمین ظراء را اراده کرده آنجا که گوید : اء بَعْدَ النفاثیین ازجرُ طائراو آسی علی شی ٔ اذا هو ادبرااءُنهنه رحلی عنهم و اخالهم من الذّل بعراً بالتلاعة اعفراولو نالت الکفار اصحا...
-
ذراع
واژگان مترادف و متضاد
۱. آرنج، بازو ۲. ارش، گز
-
ضراء
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدبختی، تنگدستی، سختی، شدت، عسرت، فلاکت، نکبت ۲. آسیب، صدمه، گزند ۳. غلا، قحط
-
ذراع
فرهنگ فارسی معین
(ذِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بازو. 2 - آرنج . 3 - واحدی برای طول ، از نوک انگشتان تا آرنج .
-
ضراء
فرهنگ فارسی معین
(ضَ رّ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - دشواری ، تنگ دستی . 2 - گزند، آسیب . 3 - رنجوری . 4 - قحط .
-
ضراء
فرهنگ فارسی معین
(ضَ) [ ع . ] (مص ل .) نهان شدن ، پنهان گشتن .