کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضُعَفَاءُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضُعَفَاءُ
فرهنگ واژگان قرآن
ناتوانان - ضعيفان - جمع ضعيف
-
واژههای مشابه
-
ضعفاء
لغتنامه دهخدا
ضعفاء. [ ض ُع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ضعیف . (منتهی الارب ) : هرگز نکند با ضعفا سخت کمانی با آنکه بداندیش بود سخت کمانست . منوچهری .آسیب و ستم او بر ضعفاء رسید. (تاریخ بیهقی ص 419). ضعفاء نیز به ایزد عزّ ذکره حال خود برداشته . (تاریخ بیهقی ص 430). ضعفاء م...
-
واژههای همآوا
-
ضعفاء
لغتنامه دهخدا
ضعفاء. [ ض ُع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ضعیف . (منتهی الارب ) : هرگز نکند با ضعفا سخت کمانی با آنکه بداندیش بود سخت کمانست . منوچهری .آسیب و ستم او بر ضعفاء رسید. (تاریخ بیهقی ص 419). ضعفاء نیز به ایزد عزّ ذکره حال خود برداشته . (تاریخ بیهقی ص 430). ضعفاء م...
-
جستوجو در متن
-
ضعفا
فرهنگ فارسی معین
(ضُ عَ) [ ع . ضعفاء ] (اِ.) جِ ضعیف .
-
ضعیف
فرهنگ فارسی معین
(ضَ) [ ع . ] (ص .) 1 - سست ، ناتوان . 2 - عاجز. 3 - بیمار. ج . ضعفاء.
-
حتاوه
لغتنامه دهخدا
حتاوه . [ ح َ ت ْ تا وَ ] (اِخ ) نام دهی به عسقلان . و عمروبن حلیف ، ابوصالح الحتاوی بدان منسوب است و ابی عدی وی را در زمره ٔ ضعفاء شمرده است . (معجم البلدان ).
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سهیل همدانی . حسن بن داود او را در شمار ضعفاء آورده است . و شیخ طوسی او را از اصحاب امام صادق و کوفی شمرده است . (تنقیح المقال ج 2 ص 93).
-
چزاندن
لغتنامه دهخدا
چزاندن . [ چ َ / چ ِ دَ ] (مص ) آزار سخت دادن ، در زبان تکلمی اصفهان . (فرهنگ نظام ). در تداول عامه (از جمله در تهران ) ضعیف و زبونی را بگفتار یا بکردار آزار کردن . المی به جسم یا روح ضعیف تر از خود رسانیدن . || حق ضعیفی ، چون طفل صغیر و مانند او را ...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن صبیح الفقیه . وی از اسماعیل بن رافع روایت دارد. ابوحاتم او را صدوق ذکر می کند و ابن حبان در «تذییل »خود او را از ضعفاء می آورد. ابوالعباس النباتی نیز او را ضعیف می داند ولی قول ، قول ابوحاتم است . (از لسان المیزان ج 2 ص 378).
-
حجاج
لغتنامه دهخدا
حجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن فروخ واسطی . ابن معین گوید: لیس بشی ٔ. نسائی او را تضعیف کرده . محمدبن المثنی از او از زیاد ابوعمار از انس از پیغمبر احادیث منکری روایت کرده ، و نیز او ازعوام بن حوشب و ابن جریج روایت دارد. ابوحاتم گوید: شیخی مجهول بود...
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) تمیمی بصری . از راویانست . وی از عمران بن حصین و یا (بگفته ٔ برخی ) با واسطه ٔ یک تن از عمران بن حصین نقل حدیث کند و فرزندش محمدبن زبیر از او روایت دارد. نسائی یک حدیث درباب نذر از او روایت کرده است . عباسی دوری بنقل از ابن مع...
-
مخانیث
لغتنامه دهخدا
مخانیث . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مخناث . (محیط المحیط) (از اقرب الموارد). رجوع به مخناث شود. || در شاهدهای زیر ظاهراً جمع مخنث است : چون به حضرت رسیدند ایشان را به رسوائی تمام و مذلتی عظیم به میان بخارا برآوردند و مخانیث شهر با معازف و ملاهی پیش ایشان...