کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضوامر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضوامر
لغتنامه دهخدا
ضوامر. [ ض َ م ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ضامر. (دهار). رجوع به ضامر شود.
-
واژههای همآوا
-
ذوامر
لغتنامه دهخدا
ذوامر. [ اَ م َ ] (اِخ ) ناحیتی بحجاز در اراضی نجد از دیار غطفان و غزوه ٔ غطفان یکی از غزوات رسول اکرم صلوات اﷲ علیه در این مکان بوده است . (از المرصع). رجوع به امتاع الاسماع جزء1 ص 110 و 111 شود. و صاحب حبیب السیر گوید: در سال سوم از هجرت غزوه ٔ ذی ...
-
جستوجو در متن
-
ضامر
لغتنامه دهخدا
ضامر. [ م ِ ] (ع ص ) باریک میان . (مهذب الاسماء). باریک اندام . جمل ٌ ضامر؛ شتر باریک اندام لاغر. (منتهی الارب ). اشتر باریک میان . (دهار). || دقیق ِ لطیف .ج ، ضوامر. || قضیب ٌ ضامر؛ شرم ِ آب بشده .
-
اقب
لغتنامه دهخدا
اقب . [ اَ ق َب ب ] (ع ص ) باریک و لاغرمیان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، قُب ّ. گویند: خیل قب ؛ ای ضوامر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). باریک میان . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء).