کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضمیمه کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضمیمه کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أدْمَجَ
-
واژههای مشابه
-
ضمیمة
لغتنامه دهخدا
ضمیمة. [ ض َ م َ ] (ع اِ) چیزی که با چیزی آن را فراهم کرده باشند. (غیاث ) (آنندراج ). ج ، ضمایم .- بضمیمه ٔ ؛ با. به اضافه ٔ.- ضمیمه ٔ اعور . رجوع به زائده ٔ اعور شود. آویزه . (لغت فرهنگستان ). آپاندیس .
-
کابل ضمیمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← بافۀ ضمیمه
-
tagline
بافۀ ضمیمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] بافۀ اضافۀ متصل به سر هر بافۀ استوانهای (drum line) برای گسترش حوزۀ عمل متـ . کابل ضمیمه
-
ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اربط , رافق , مزيد , مسمار , ملحق ، ددْماجٌ
-
ضمیمه شده
دیکشنری فارسی به عربی
معلق
-
ضمیمه سازی
دیکشنری فارسی به عربی
الحاق , ملحق
-
اماس ضمیمه روده
دیکشنری فارسی به عربی
التهاب الزائدة الدودية
-
ضمیمه شدن به
دیکشنری فارسی به عربی
ملحق
-
قابل بهم پیوستن یا ضمیمه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
قابل للتثبيت
-
جستوجو در متن
-
أدْمَجَ
دیکشنری عربی به فارسی
گنجاند , جزو چيزي کرد , ضميمه کرد , ملحق کرد , درهم آميخت , تلفيق نمود
-
احمدی
لغتنامه دهخدا
احمدی . [ اَ م َدی ی ] (اِخ ) قصری بود بسامرّا که احمد معتمد علی اﷲ آنرا بنا کرد. (مراصدالاطلاع ) (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).
-
آیدین
لغتنامه دهخدا
آیدین . (اِخ ) نام سلسله ای از امرای ولایت لیدیا. این سلسله را بایزید اول در 792 هَ .ق . برانداخت و مملکت آنان را ضمیمه ٔ ممالک عثمانی کرد.