کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضمیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ضمیم
/zamim/
معنی
صاحب؛ همراه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضمیم
فرهنگ فارسی معین
(ضَ) [ ع . ] (ص .) همراه ، صاحب
-
ضمیم
لغتنامه دهخدا
ضمیم . [ ض َ ] (اِخ ) از قرای یمن بناحیه ٔ جهران از اعمال صنعاء. (معجم البلدان ).
-
ضمیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] zamim صاحب؛ همراه.
-
واژههای همآوا
-
ذمیم
فرهنگ فارسی معین
(ذَ) [ ع . ] (ص .) زشت ، نکوهیده .
-
ذمیم
لغتنامه دهخدا
ذمیم . [ ذَ ] (ع اِ) دمیدگی پوست که بر روی از گرما یا گر پیدا آید. || نم یا شبنم که بر درخت افتد و از خاک که بر وی نشیند پاره ای گل گردد. || سپیدی که بر بینی بزغاله باشد. || چیزی چون بیضه ٔ مور که از مسام ّ نرمه ٔ بینی (از طرف وحشی ) بیرون آید. || آب...
-
ذمیم
لغتنامه دهخدا
ذمیم . [ ذَ ] (ع ص ) رجل ٌ ذمیم ؛ مردی نکوهیده . || هرچیز نکوهیده . ناستوده . مذموم . زشت . ناخوش : طاعن و بدگوی اندر سخنش بی سخنندورچه باشد سخن طاعن و بدگوی ذمیم . فرخی .بی از آن کآمد ازو هیچ خطا از کم و بیش سیزده سال کشید او ستم دهر ذمیم . ابوحنیفه...
-
ذمیم
لغتنامه دهخدا
ذمیم . [ ذَ ] (ع مص ) صاحب تاج المصادر گوید: آب دویدن از بینی . زنین . (در جای دیگر ندیده ام ).
-
ذمیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مقابلِ ممدوح] [قدیمی] zamim نکوهیده؛ زشت؛ ناپسند.