کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضمضم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زمزم
لغتنامه دهخدا
زمزم . [ زِ زَ ] (اِخ ) موضعی است به خوزستان از نواحی جندیشاپور و لفظی است عجمی . (از معجم البلدان ). بر وزن درهم نام موضعی به خوزستان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
زمزم
لغتنامه دهخدا
زمزم . [ زِ زِ ] (ع اِ) جماعت شتران شش ساله . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به زمزمه شود.
-
زمزم
لغتنامه دهخدا
زمزم . [ زُ م َ زِ ] (اِخ ) چاه زمزم . (ناظم الاطباء). رجوع به زَمزَم (اِخ ) شود.
-
زمزم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zamzam ۱. دعایی که زردشتیان هنگام شستن بدن یا غذا خوردن در ستایش خدای تعالی میخوانند: ◻︎ چو کشکین بخوردند می خواستند / زبانها به زمزم بیاراستند (فردوسی: ۸/۱۵۲).۲. زمزمه.
-
زمزم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zomzom نوعی پارچه.
-
جستوجو در متن
-
ابوالمثنی
لغتنامه دهخدا
ابوالمثنی . [ اَ بُل ْ م ُ ث َن ْ نا ] (اِخ ) ضمضم الاملوکی . صفوان بن عمرو از او روایت کند.
-
ضماضم
لغتنامه دهخدا
ضماضم . [ ض ُ ض ِ ] (ع ص ) ضُمَضِم . شیر خشم آلود ودلیر. شیر که آمیزد هر چیز را (؟). (منتهی الارب ).
-
ابوعثمان
لغتنامه دهخدا
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) ابوضمضم کلابی . سعیدبن ضمضم . رجوع به ابوضمضم کلابی ... شود.
-
ابوضمضم
لغتنامه دهخدا
ابوضمضم . [ اَ ض َ ض َ ] (اِخ ) کلابی ، کنیت دیگر او ابوعثمان و نام او سعیدبن ضمضم است . او ازشعرای بدوی است و نزد حسن بن سهل رفته و او را مدح گفته است . (ابن الندیم ).
-
ابوضمضم
لغتنامه دهخدا
ابوضمضم . [ اَ ض َ ض َ ] (اِخ ) یکی از مغفلین (چون حجی و بهلول و ملانصرالدین ) و کتاب نوادر ابی ضمضم شامل حکایات مضحکه اوست . (از ابن الندیم ).
-
ذوالمریقب
لغتنامه دهخدا
ذوالمریقب . [ ] (اِخ ) در عقد الفرید، ذیل یوم المریقب لبنی عبس علی فزارة، آمده است : فالتقوا بذی المریقب من ارض الشربة فاقتتلوا، فکانت الشوکة فی بنی فزاره . قتل منهم عوف بن زیدبن عمروبن ابی الحصین احد بنی عدی بن فزارة و ضمضم ابوالحصین المری ، قتله عن...
-
علیصی
لغتنامه دهخدا
علیصی . [ ع ُ ل َ ] (اِخ ) منسوب است به علیص ، و او علیص بن ضمضم بن عدی است . که رعیل بن عصام بن حصن بن حارثةبن علیص شاعر به او منسوب است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ابن اثیر).
-
ابوالخطار کلبی
لغتنامه دهخدا
ابوالخطار کلبی . [ اَ بُل ْ خ َطْ طا رِ ک َ ] (اِخ ) عسام بن ضراربن سلامان بن خیثم بن ربیعةبن حصن بن ضمضم بن عدی بن جناب . شاعری از عرب . او از دست هشام ولایت اندلس داشت و در آنجا یمانیان را بر مصریان پیشی وفضیلت مینهاد و آن بر مصریان صعب و ناگوار می...
-
ابوضمضم
لغتنامه دهخدا
ابوضمضم . [ اَ ض َ ض َ ] (اِخ ) صاحب الاصابه و هم مؤلف استیعاب و دیگر علمای رجال آورده اند که رسول صلوات اﷲ علیه فرمود: الا تحبّون ان تکونوا کابی ضمضم . قالوا یا رسول اﷲ و من ابوضمضم قال ان ّ اباضمضم کان اذا اصبح قال اللهم ّ انّی قد تصدّقت بعرضی علی...
-
اصبغ
لغتنامه دهخدا
اصبغ. [ اَ ب َ ] (اِخ ) ابن عمروبن ثعلبةبن حصن بن ضمضم کلبی . در دومةالجندل اسلام آورد و رئیس قومی از نصرانیان بود. (از امتاع الاسماع ص 268). و ابن حجر آرد: وی بر دست عبدالرحمن عوف در دوران حیات پیامبر (ص ) اسلام آورد و عبدالرحمن دختر وی تماخر را بفر...