کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضمر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ضمر
/zom[o]r/
معنی
لاغری؛ کمگوشتی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضمر
لغتنامه دهخدا
ضمر. [ ض َ ] (اِخ ) کوهی است به بلاد بنی سعد. (منتهی الارب ).
-
ضمر
لغتنامه دهخدا
ضمر. [ ض َ ] (ع ص ) مرد هموارشکم و باریک و لطیف اندام . (منتهی الارب ). مرد هموارشکم لطیف بدن نازک اندام . (منتخب اللغات ). باریک میان . (دهار). || اسب باریک ابرو(؟). (منتهی الارب ). اسبی که ابروانش باریک باشد (؟). (منتخب اللغات ). || تنگ هرچه باشد. ...
-
ضمر
لغتنامه دهخدا
ضمر. [ ض ُ ] (اِخ ) کوهی است به بلاد بنی قیس . (منتهی الارب ).
-
ضمر
لغتنامه دهخدا
ضمر. [ ض ُ / ض ُ م ُ ] (ع اِمص ) لاغری . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). سبکی گوشت . (منتهی الارب ).
-
ضمر
لغتنامه دهخدا
ضمر. [ ض ُ / ض ُ م ُ ] (ع مص ) دوسیدن شکم بپشت . چسبیدن شکم بپشت . (منتهی الارب ). || باریک میان شدن . باریک میان شدن اسب . (زوزنی ).
-
ضمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] zom[o]r لاغری؛ کمگوشتی.
-
واژههای همآوا
-
زمر
لغتنامه دهخدا
زمر. [ زَ ] (ع مص ) نای زدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نی نواختن . (غیاث ) : راه تظاهر به خمر و زمر و محظورات شرع بربست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 439).عاشق میدان و اس...
-
زمر
لغتنامه دهخدا
زمر. [ زَ / زَ م َ ] (ع اِ) صوت . ج ، زمور. (اقرب الموارد).
-
زمر
لغتنامه دهخدا
زمر. [ زَ م َ ] (ع مص ) تنک موی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). کم موی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). اندک مو شدن . (غیاث ). || کم مروت گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اندک مروت شدن ...
-
زمر
لغتنامه دهخدا
زمر. [ زَ م ِ ] (ع ص ) کم موی و کم پشم . || کم مروت . || مرد نیکوروی .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نی نواز و این قلیل است و اکثر زَمّار. (از اقرب الموارد). || حَسَن . یقال : «غناء زَمِر»؛ ای حَسَن . (ثعلب ) (اقرب الم...
-
زمر
لغتنامه دهخدا
زمر. [ زِم ْ م ِ ] (ع ص ) سخت . درشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زمر
لغتنامه دهخدا
زمر. [ زُ م َ ] (اِخ ) نام سوره ٔ قرآن . (غیاث ). سوره ٔ سی و نهم از قرآن . مکیه و آن هفتاد و پنج آیت است ، پس از «ص » و پیش از «مؤمن » و اول آن تنزیل الکتاب من اﷲ العزیز الحکیم .
-
زمر
لغتنامه دهخدا
زمر. [ زُ م َ ] (ع اِ) ج ِ زمرة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (ترجمان القرآن ) (دهار). گروههای متفرق از مردم . (غیاث ):... زمراً حتی اذا جأوهافتحت ابوابها... (قرآن 71/39). رجوع به زمرة شود.
-
زمر
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) نای زدن . 2 - (اِ.) صورت ؛ ج . زمور.