کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضمخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضمخ
لغتنامه دهخدا
ضمخ . [ ض َ ] (ع مص ) نیک آلودن بدن را به بوی خوش . (منتهی الارب ). آلودن تن به بوی خوش چنانکه میچکیده باشد. (منتخب اللغات ).
-
واژههای همآوا
-
ظمخ
لغتنامه دهخدا
ظمخ . [ ظِ م َ ] (ع اِ) درختی است که به درخت چنار ماند. || درخت انجیر، به لغت طی . || اسم ثمر جودار است نزد اهل عرب به قیروان و غیر آن . و بعضی گفته اند که آن ثمره ٔ جوذر است . رجوع به جوذر شود.
-
زمخ
لغتنامه دهخدا
زمخ . [ زَ ] (ع مص ) فخر و تکبر کردن . (زوزنی ). تکبر کردن . گردنکشی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زمخ
لغتنامه دهخدا
زمخ . [ زَ م َ ] (ع ص ) عقبة زمخ ؛ عقبه ٔ سخت و دور دراز. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زمخ
لغتنامه دهخدا
زمخ . [ زُم ْ م َ ] (ع اِ) ج ِ زامخ . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به زامخ شود.
-
ذمخ
لغتنامه دهخدا
ذمخ . [ ذَ / ذِ م َ ] (ع اِ) بار درختی است .
-
جستوجو در متن
-
آغشتن
لغتنامه دهخدا
آغشتن . [ غ َ / غ ِ ت َ ] (مص ) تر نهادن . خیس کردن . خیساندن . فژغردن . نرم کردن با تری و نم . سرشتن . آغاریدن . آغاردن . انقاع . نقع. || آلودن . ضمخ . تضمیخ . مضخ . تضمخ . لطخ . تلطیخ . تر کردن . رجوع به آغشته شود. || و بمعنی آمیختن و مزج و خلط نیز...
-
هاشم خطیب
لغتنامه دهخدا
هاشم خطیب . [ ش ِم ِ خ َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالواحدبن هاشم الاسدی ، مکنی به ابوطاهر. اهل حلب ، خطیبی بلیغ و واعظ و ادیب بود. اصلش از رقه و در سال 496 هَ . ق . در حلب به دنیا آمد. شغل خطبه خوانی حلب به وی واگذار گردید. محمدبن نصر القیسرانی این بیت ...
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن احمدبن عبدالواحدبن هاشم ، پسر محمدبن هاشم بن علی بن هاشم الحلبی الاسدی الخطیب . اصل خاندانش ازرقه [ در مصر ] و به حلب کوچ کرده بودند. در 466 هَ . ق . متولد شد. وی مردی خطیب و در قرائت نیکو و عابد و زاهد بودو کتبی از آنجمله : کتاب «...